نمایش پست تنها
  #11  
قدیمی 02-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض خروس شدن ملا/دامادی یا نکیر و منکر

خروس شدن ملا

یک روز ملانصرالدین به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: «ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!» ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی! ملا گفت: «این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!»


دامادی یا نکیر و منکر
دامادی کمرو و خجول برای آنکه در صحبت را با عروس باز کند، دلی به دریا زد و پرسید: «اصول دین چند است؟» عروس که برعکس از آن دختران دریده بود با تمسخر پاسخ داد: «بگو ببینم تو دامادی یا نکیر و منکر؟»
[امثال و حکم در زبان محلی آذربایجان ، ص236]
دانه دیدی و دام ندیدی
چنین گفت پیش زَغَن، کرکسی / که نبُود زمن، دوربینتر، کسی
زَعَن گفت: «از این در نشاید گذشت / بیا تا چه بینی در اطراف دشت؟

شنیدم که مقدار یک روز راه / بکرد از بلندی به پستی نگاه

زَغَن را نماند از تعجب شکیب / ز بالا نهادند سر در نشیب

چو کرکس برِ دانه آمد فراز / گره شد بر او پای بندی دراز

ندانست از آن دانه بر خوردنش / که دهر افکند دام در گردنش

نه آبستن دُر بود هر صدف / نه هر بار، شاطر زند بر هدف

زَغَن گفت: «از آن دانه دیدن چه سود؟ / چو بینایی دامِ خَصمَت نبود

[بوستان سعدی ، باب پنجم، حکایت 9]

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید