
02-17-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در اگر نتوان نشست!/در دزد/درآمد مرد را بخشنده دارد
در اگر نتوان نشست!
یک غریبی خانه میجست از شتاب / دوستی بردش سوی خانه خراب
گفت او «این را اگر سقفی بدی / پهلوی من مر تو را مسکن شدی
هم عیال تو بیاسودی اگر.. / در میانه داشتی حجره دگر»
گفت: «آری پهلوی یاران خوش است / لیک ای جان در اگر نتوان نشست!»
[مثنوی، دفتر دوم، ص121]
در دزد
درب خانه " جهی " بدزدیدند. او برفت و درب مسجد برکند! و به خانه میبرد. گفتند چرا درب مسجد برکنده ای؟ گفت: «خدا دزد درب خانه من را میشناسد. دزد را به من بسپارد و در خانه خود باز ستاند.
درآمد مرد را بخشنده دارد
مردی تریاکی در خانه به تنهایی زندگی میکرد. کلاغی به بوی تریاک او عادت کرده و سخت تریاکی شده بود. از آنجاکه تریاک معتاد را تنبل میکند، کلاغ سخت تنبل شده و دنبال غذا نمیرفت و هر روزه وقتی دود تریاک مرد تریاکی بلند میشد کلاغ میآمد در نزدیکی او و از دود تریاک استفاده میکرد و از مدفوع مرد معتاد تغذیه مینمود. تریاک معتاد را به یبوست معده نیز دچار میکند. یک روز خشکی معده تراکی از جد گذشت و معده او به کلی کار نکرد، چون کلاغ آمد و چیزی نیافت، مرد معتاد گفت: «ببخشید من کوشش خود را کردم ولی بی فایده بود:
زدم بس زور و چیزی در نیامد درآمد، مرد را بخشنده دارد!»
[فرهنگنامه امثال و حکم ایرانی، ص1048]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|