موضوع: صادق هدايت
نمایش پست تنها
  #38  
قدیمی 02-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

كه كس نگشود و نگشايد بحكمت اين معما را
و يا :

هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار، »
« . كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست


اگر چه ميرزا حسينعلي ميدانست كه كلمات مي، ساقي، خرابات، پيرمغان و غيره از كنايات و اصطلاح عر فا است،

ولي با وجود اين تعبير بعضي از رباعيات خيام برايش خيلي دشوار بود و فكر او را مغشوش م يكرد.

كس خلد و جحيم را نديدست اي دل، »
گوئي كه از آن جهان رسيدست اي دل؟
اميد و هراس ما بچيزي است كزان:
« ! جز نام و نشانه نه پديدست اي دل

و يا اين رباعي:

خيام اگر زباده مستي، خوش باش، »
با لاله رخي اگر نشستي، خوش باش.
چون عاقبت كار جهان نيستي است،
« . انگار كه نيستي، چو هستي خوش باش


اين استادان دعوت بخوشي ميكردند، در صورتيكه او از ابتداي جواني همة خوشيها را بخودش حرام كرده بود . و
همين افكار يك افسوس تلخ از زندگي گذشته اش در او توليد كرد اين زندگي كه در آن آنقدر گذشت كرده بود،
بخودش سخت گذرانيده بود، و حالا روزهاي او بطرز دردناكي صرف جستجوي فكر موهوم ميشد ! دوازده سال
بود كه بخودش رنج و مشقت ميداد، از كيف، از خوشي جواني بي بهره مانده بود و اكنون هم دستش خالي بود .

اين شك و ترديد همة اين افكار را بشكل سايه هاي مهيبي درآورده بود كه او را دنبال ميكردند . بخصوص شبها
در رختخواب سردي كه هميشه يكه و تنها در آن ميغلطيد، هر چه ميخواست فكرش را متوجه عوالم روحاني بكند
بمجرد اينكه خوابش ميبرد و افكارش تاريك ميشد صد گونه ديو او را وسوسه ميكردند . چقدر اتفاق ميافتاد كه
هراسان از خواب ميپريد و آب سرد بسر و رويش ميزد، از روز بعد خوراك خودش را كمتر ميكرد، شبها روي
كاه ميخوابيد. چه شيخ ابوالفضل هميشه اين شعر را براي او خوانده بود:

نفس چون سير گشت بستيزد، »
« . توسن آسا بهر سو آليزد
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید