
02-17-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
صاحب این خانه چه لطفی در حق تو کرده/صاحب خر را بجای خر برند!
صاحب این خانه چه لطفی در حق تو کرده
مردی خُلاری، انگور برای فروش به شیراز آورد، چون به فروش نرسید از بیم فاسد شدن دیگی و مقداری هیزم فراهم کرد و در دالان مسجد به پختن شیره انگور مشغول گردید، ناگاه خادم مسجد که مردی شَل و کور و کچل و الکن و آبله گون بود سر رسید و با زبان الکن خود خُلاری را مورد اعتراض قرار داد که چرا در دالان خانه خدا شیره میپزی. خُلاری گفت: «آخر مرد حسابی صاحب خانه چه لطفی کرده در حق تو که آنقدر برایش تعصب به خرج میدهی!»
صورت دیگر این حکایت که عبید زاکانی در رساله دلگشا آورده است:
شیرازی در مسجد بنگ میپخت. خادم مسجد بدو رسید و با او در سفاهت آمد، شیرازی در او نگاه کرد، شَل و کور بود، نعره ای کشید و گفت: «ای مردک خدا در حق تو چندان لطف نکرده است که تو در حق او چنین تعصب میکنی.»
[فرهنگنامه امثال و حکم ایرانی، ص394]
صاحب خر را بجای خر برند!
آن یکی در خانه ای ناگه گریخت / زرد روی و لب کبود و رنگ ریخت،
صاحب خانه بگفتش «خیر هست / که همی لرزد تو را چون پیر دست؟
واقعه چون است چون بگریختی / رنگ رخساره بگو چون رختی؟»
گفت: «بهر سخره شاهِ حَرون، / خر همی گیرند مردم از برون»
گفت: «میگیرند خر ای جان عم / چون نه ای خر رو تو را زین چیست غم؟»
گفت: «بس جدّند و گرم اندر گرفت، / گر خرم گیرند هم نبود شگفت
بهر خر گیری برآوردند دست / جد و جد، تمییز هم برخاسته است
چون که بی تمییزیانمان، سرورند / صاحب خر را به جای خر برند»
[مثنوی، دفتر پنجم، بیت500]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|