با رفتن تو آسمان رنگی دگر شد
با رفتن تو دیدگانم خونین و تر شد
دیگر توان شعر گفتن در برم نیست
با رفتن تو عصر من با ناله سر شد
غمگین ترینم در نبودت بین یاران
خون از دو چشمم گشته جاری همچو باران
تنهاترین ماوای من بعد از تو دلدار
میخانه هست و جمع پاک غم گساران
چشمم به در تا عاقبت روزی بیایی
پایان دهی بر گریه و درد و جدایی
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
|