پرسید: به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست دادبزنم به خاطر تو گفتم هیچ کس!!!
پرسید: پس به خاطر چه زنده ای؟
با اینکه دلم فریاد می زد به خاطر تو گفتم هیچ!!!
پرسیدم: تو به خاطر چه زنده ای؟
بغض کرد و با اشکی که تو چشماش جمع شده بود گفت:
به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است
|