
02-20-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
داروی گران/دختر دختری میکند
داروی گران
اردبيلي با طبيب گفت: زحمتي دارم چه تدبير باشد؟ طبيب نبض او بگرفت. گفت علاج تو آنست که هر روز قليه پنج مرغ فربه و گوشت بره نر مطنجنه کرده مزغفره با عسل ميخوري و قي ميکني. گفت: مولانا راستي خوش عقل داري. اينکه تو ميگويي اگر کسي خورده باشد و قي کرده، من در حال بخورم.
دختر دختری میکند
پیرمردی بود که در دنیا فقط یک پسر و یک دختر داشت. بعد از گذشت زمان دختر را عروس کرد و پسر را هم داماد. یک روز پیرمرد که خیلی گرسنه بود و در همان روز باران تندی هم میآمد، رفت در خانه پسر و در زد و گفت: «ای پسر باب من، در واکن برای من، این بارانی که میآید، تر شده قبای من.» عروس کنج خانه صدا زد و گفت: «تر شود قبای تو، کور شود دو چشم تو، دیگر به کجا بودی؟»
پیرمرد از در خانه پسر گذشت و رفت در خانه دختر، در زد و گفت: «ای دختر باب من! در واکن برای من، این باران که میآید، تر شده قبای من.»
دختر در را باز کرد و گفت: «ای باب من! دختر دختری موکنه، آش تو لنگری موکنه، پیر مهمانی موکنه.»
بابا را برد توی اتاق زیر کرسی خواباندش و رفت آش پخت و کرد تو لگن و داد بابا خورد.
[تمثیل و مثل ، ج1، ص275]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|