بررسی آثار صادق چوبک
در دورهای که هر نویسنده باید دست کم یکی از پایههای پشتیبان را دارا باشد، چوبک توسط هیچ قشری حمایت نمیشود. مردم، او را نویسندهای «غیر متعهد» و «غیر سیاسی» میدانند. روشنفکران درگیر سیاست هستند. حکومت، هرچند که با او مستقیمن درگیر نمیشود، او را همراه خود نیز نمیبیند. خود چوبک هم که علنی در داستانهای خود خدا و مذهب را زیر سوال میبرد و دینستیزی میکند. پس محکوم است به تنهایی.
از طرفی به فقر میپردازد و این 2 دستآورد دارد: وقتی چوبک به قشر پاییندست جامعه مینگرد و از زنهای روسپی، لاطها، فقیرها و دزدها میگوید، مستقیمن از آن قشر تقدسزدایی میکند. چرا که در آن دوره «فقر» با «تقدس» و «ثروت» با «ظلم» برابر بوده است. مردم از این کار خوششان نمیآید. حکومت هم که نمیخواهد جامعهی ایران در نظر ممالک دیگر جامعهای فقیر و کثیف معرفی شود چندان دل خوشی از آثار چوبک ندارد.
چوبک پایگاههای محبوبیت را از دست میدهد. مذهبیها میگویند: «چوبک در جال تضعیف ارزشهای دینی در جامعه است.» و روشنفکران معتقدند: «برای ترقی و رسیدن به تمدن، یکی از راهها این است که سنتها را از بین ببریم. مدرنیسم زمانی حاکم میشود که سنتها ریشهکن شوند.» (در یک تعریف کلی، سنت مجموعهی اعتقادات، رسوم و باورهایی است که توجیه علمی نداشته باشد.)
بیشترین اقبال از چوبک در حدود سالهای 35 انجام میگیرد؛ یعنی مقارن با آثار سوم و چهارم او؛ کما اینکه در دههی 50 نیز آثاری منتشر میکند. در عصر آزادیهای نسبی، شیوهای که چوبک برای مبارزه برمیگزیند عریان کردن حقیقت است. او ارزشهای یک ایرانی، بهخصوص زن ایرانی را زیر پا میگذارد و به طرح تمایلات جنسی و شرح حال طبقهی مستضعف جامعه میپردازد. لازم به ذکر است که پیش از او، نخستین رگهی این کار را در داستان «علویه خانم» هدایت میبینیم و سپس در «سمنوپزان» جلال آل احمد و «عزاداران بیل» غلانجسین ساعدی. اما او برای نخستین بار به طور مستمر در آثار خود به قشر پاییندست و مشکلات آن پرداخت.
چوبک سعی میکند فاصلهی بین «فقر» و «جهل» را از بین ببرد و نشان دهد که هرجا فقر باشد جهل نیز وجود خواهد داشت. رضا براهنی میگوید: «رمز مانایی چوبک این بود که حدفاصل بین فقر و جهل را فهمید.» یعنی حتمن نمیتوان گفت جایی که ثروت باشد ظلم و نادانی هست و هرجا تنگدستی هست، تقدس و مردانگی. چوبک ایدههای خود را دارد و به افشاگری میپردازد و همین امر سبب میشود مطبوعات او را از خود برانند و به باد فحش و ناسزا بگیرند. مبارزهی او با محرومیتها، اعتقادهای دینی و خرافات مردم برای مطبوعات خوشآیند نیست.
حزب توده به دلیل بدبینیای که در آثار چوبک به چشم میخورد به نوعی آثار او را بایکوت میکند. نکتهی لازم به ذکر این است که مهمترین حزبی هم که امر ادبیات را در ایران پیگیری میکرده همان حزب توده بوده است. وقتی که این حزب او را کنار میگذارد و آثار او را در نشریات خود منتشر نمیکند به نوعی قسمت مهمی از پایگاههای ارایهی آثار او از بین میرود؛ چرا که بقیهی روزنامهها و نشریات کمتر به کار ادبیات میپرداختند. چوبک نمونهی کارهایش را به «پیام مردم» میدهد. نمونههایی که بعدن در خیمهشببازی چاپ میشوند. پیام مردم هم آثار او را تا داستان «قفس» منتشر میکند. اما وقتی داستان قفس به دست این نشریه میرسد، نگاه نویسنده را بر خلاف آرمانهای حزب توده میبیند و از این زمان است که او را کنار میگذارد.
به هر حال چوبک با پرداختن به الگوهای رفتاری قشر ضعیف، به نوعی آنها را زیر سوال میبرد و از آنجا که بخش بزرگی از اعتقادات این قشر، به دین مرتبط است به عقیدهی بعضی میتوان گفت: چوبک به نام مبارزه با «لمپنیسم» و شرح زندگی آن قشر به دینستیزی میپردازد. اما باید گفت در داستانهای او همانقدر که با لمپنیسم و خرافات مخالفت میشود با قشر فقیر سالم و مظلوم همدردی میگردد که این نکتهای شایان توجه است.