
02-20-2010
|
 |
ناظر و مدیر ادبیات  
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رضا سید حسینی در جلد دوم کتاب «مکتبهای ادبی» اینگونه مینویسد: «ظاهرن نامگذاری مکتب ناتورالیسم روز 16 آریل 1877 در رستوران تراپ بر سر میز شامی که گوستاو فلوبر، ادمون دوگنکور، امیل زولا و گروه آیندهی مدان گرد آمده بودند صورت گرفت و این عنوان که از زبان علم و فلسفه و نقد هنر گرفته شده بود وارد ادبیات شد. از قرن هفدهم آکادمی هنرهای زیبای فرانسه، عقیدهای را که تقلید از طبیعت را در هر چیزی ضرورت میشمرد، ناتورالیستی مینامید. این اصطلاح بهویژه در مورد نقاشی به کار رفته بود. در فلسفه، ناتورالیسم، نظام کسانی است که طبیعت را بهعنوان اصل اولیه قبول دارند و همه چیز را به آن حمل میکنند. این کلمه سرانجام در قاموس برخی از منتقدان مفهومی قیاسی میگیرد و به کوشش نویسندهای اطلاق می شود که به گفتهی ویکتور هوگو (افسانهی قرون- 1895) "میکوشد با مسایل اجتماعی همان رفتاری را بکند که دانشمند علوم طبیعی با جانورشناسی میکند".»
در ادامه چند ویژگی آثار ناتوالیستی را میآورم:
ناتورالیم در ادامهی رئالیسم می آید و هنر رئالیستی، مقدمهای بر ناتورالیسم است. از زیباسازی متنفر است. به مطالعهی صبورانهی بینوایان میپردازد. واقعیت پست را عریان میکند. مورخ زمان حال است. حقیقی، زنده و خونچکان است. به طبقات پایین میپردازد. مستند است. به زبان محاوره نزدیک است. به ارایهی دقیق و شرح جزئیات ماجرا میپردازد. تحلیل روحیهی فرد را بر جامعه مقدم میداند. ضد اخلاقها را مطرح میکند.نویسندگانی مانند فروید، عشق و پشیمانی و ترس و... را زاییدهی سیراب نشدن نیازهای بدنی و جنسی انسان میدانند.
مسئله ی دیگری که ناتورالیستها وارد رمانهای خود کردند و با اصرار زیاد بر آن تکیه زدند، تأثیر وراثت در وضع روحی اشخاص بود. زیرا معتقد بودند شرایط جسمی و روحی هر کس از پدر و مادرش به او رسیده است.
در مورد مسئلهی وراثت، زولا از لوکا و کتاب رسالهی وراثت طبیعی او الهام گرفت و بر اساس این نظریه، مجموعهی رمان معروف روگون ماکار را در 20 جلد تحت عنوان تاریخ طبیعی و اجتماعی یک خانواده در زمان امپراطوری دوم نوشت. در این سلسله کتابها زولا زندگی یک خانوادهی کوچک را تشریح میکند و شجرهنامهای برای فرزندان این خانواده ترتیب داده و آنها را به شاخههای متمایزی تقسیم کرده است. داستان این سلسله کتابها عبارت است از رشد و تکثیر شاخههای این شجره. در نظر اول شباهتی بین افراد این خانواده نمیتوان یافت ولی در باطن رشتهی محکمی آنها را به یکدیگر بسته و شبیه ساخته است.
فرزندی که در نتیجهی رابطهی نامشروع از مادری بدکاره به دنیا میآید الکلی و جنایتکار میشود و در مورد دیگران نیز همین شرایط صادق است.
زولا میگوید: «وضع مزاجی اشخاص را مطالعه کنیم نه اخلاق و عادات آنها را... آدمها زیر فرمان اعصاب و خونشان قرار دارند.»
بدینسان وضع جسمانی به عنوان اصل پذیرفته میشود و وضع روحی را باید اثر و سایهای از آن به شمار آورد. یعنی تظاهرات روحی، نتیجهای از شرایط جسمی است. پس همهی احساسات و افکار انسانها نتیجهی مستقیم تغییراتی است که در ساختمان جسمی حاصل میشود و وضع جسمی نیز بنا به قوانین وراثت، از پدر و مادر به او رسیده است. یعنی اگر در یکی از اجداد نقص و یا اختلال جسمی وجود داشته باشد، این نقص، رفته رفته زیاد شده و از نسلی به نسل دیگر میرسد و سبب میگردد نسلهای بعدی، الکلی یا فاحشه شوند و یا نقصهای روحی دیگری پیدا کنند.
در پایان باید بگویم در نظر من، آثار چوبک با توجه به مسئلهی وراثت و سایر مشخصات، بیشتر در مبحث رئالیسم میگنجد؛ یک رئالیسم سیاه.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|