در داستانهای چوبک، حیوانها نقش بهخصوصی را عهدهدار هستند. گاه بهعنوان شخصیتهای مکمل و حتا گاهی به عنوان شخصیتهای اصلی. بیشتر جاها استفاده از حیوانات در داستانهای چوبک جنبهی تمثیلی دارد.
آقای میرعابدینی در این باره میگوید: «داستان انتری که لوطیاش مرده بود، تمثیلی از سالهای پس از سالهای 1320 است که دیکتاتور رفته بود. روانشناسی اجتماعی توده که از ترس عادت مقهور استبداد بود و با بلاتکلیفی آزادی را تجربه میکرد اما حاکمیت ضربه های خود را یکی پس از دیگری وارد میکرد و مردم بیبهره از رهبری آگاه از حادثهای به حادثهای دیگر رانده میشدند. تا پس از کودتای 28 مرداد، بار دیگر به استبداد تن در میدهند...» و همین طور در مورد داستان قفس میگوید: «داستان قفس، این وضعیت را با لحنی خسته و ناامیدوارانه عنوان میکند.»
از طرف دیگر حضور حیوانات و اشیا در داستان، یکنواختی حضور شخصیتهای انسان را از بین برده و سبب جذابیت و ایجاد تنوع میشود. البته این نکته هم ناگفته نماند که در میان نویسندگان، شاید بیش از همه، طبیعتگرایان (ناتورالیست ها) به حیوانات و اشیا اهمیت دادهاند که این مورد هم یکی از دلایل برخی برای اثبات ناتورالیست بودن چوبک است. کما اینکه نمادگرایان (سمبولیست ها) هم از این شیوه بیبهره نبودهاند. از طرف دیگر، واقعگرایان (رئالیست ها) با هدف افزایش باورپذیری داستان و واقعنمایی بیشتر و با رویکردی روانشناسانه، حیوانات را به عنوان شخصیتهای داستانی به داستانشان راه میدهند.
عدهای معتقدند: «چوبک آنجا که دیگر در بیان حالات انسان عاجز بوده، مجبور میشده از حیوان استفاده کند.» این حرف تا حدودی از نظر من درست است و البته تنها تا حدودی. شاید اگر این جمله را اینگونه بیان کنیم بهتر باشد: «آنجا که دیگر در یک خصیصه هیچ انسانی نمیتواند به حد مورد نظر چوبک برسد، او از حیوان استفاده میکند.» مثلن میتوانم به کارکرد موش توی کاسهی توالت در داستان مردی در قفس اشاره کنم.
به هر حال، چوبک مثل بیشتر داستاننویسان نوین ایران و حتا بیشتر از همه به زندگی حیوانات پرداخته است. چوبک شخصیتپردازی قدرتمند است که به دقت تمام جزییات را دربارهی شخصیتهاش بیان میکند.