نمایش پست تنها
  #425  
قدیمی 02-22-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بي تو طوفان زده ي شهر جنونم صيد افتاده به خونم
تو چسان مي گذري غافل از احوال درونم
بي من از كوچه گذر كردي و رفتي
بي من ازشهر سفر كردي و رفتي
قطره اي اشك درخشيد به چشمان سياهم
تا خم كوچه به دنبال تو لغزيد نگاهم
تو نديدي!نگهت هيچ نيفتاد به راهي كه گذشتي
چون در خانه ببستم دگر از پاي نشستم
گوئيا زلزله آمد گوئيا خانه فرو ريخت سر من
بي تو من از همه ي شهر غريبم
بي تو كس نشنود از اين دل بشكسته صدايي
برنخيزد دگر از مرغك پر بسته نوايي
تو همه بود و نبودي توهمه شعرو سرودي
چه گريزي زبر من كه زكويت نگريزم
گر بميرم ز غم دل به توهرگز نستيزم،نستيزم
من و يك لحظه جدايي نتوانم،نتوانم بي تو من زنده بمانم!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از raha_10 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید