دل پر درد ، جسم تشنه
دل پر درد ، جسم تشنه ، بی آرام
به بخت تیره صد نفرین فرستادم
به گردون ناسزا دادم
گذشت از پرده های عرش فریادم
بنا های امیدم ریخت ، ویران شد
به اقیانوس جانم سخت طوفان شد
و حتی شاخه ای دست مرا نگرفت
و حتی گلبنی روی مرا ننواخت
دست من کوتاه
چشم حاسد در کمین من
زمان دست مرا نگرفت
تا از بعد دوری ها
زِ گلزار ...
و باز امشب ، چو شبهای دگر
از من تو هستی دور
و من در حسرتت بی تاب
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|