
02-22-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ژنرال پائيز
ژنرال پائيز
شاعر : محمد عثمان
تذكربراي ترجه فارسي : ژنرال و پائيز مضاف و مضاف اليه نيستند بلكه نام ژنرال پائيز است
منم ژنرال پاييز
مني كه هرگز آسايش را نديده ام
ژنرا لم
ژنرال هزارها شاخه ي لخت و
ميليا ردها برگ ريخته شده
منم ژنرا ل پاييز... !
كلاه خود سرم ابر و
ستاره هاي شانه ام چند برگ زرد
لباس تنم نسيم است و
شمشيرم شاخه ي از درخت لخت شده
منم ژنرال پاييز
درخت بي برگ اين لقب را به من هديه كرد
من هم لقب شهيد را به برگ هاي ريخته شده ام دادم و
او تنها محبوب من شد
در يك لحظه هم فرزند برگريزان و
هم پدر پاييزم
منم ژنرال پاييز
خون زرد رنگي در رگ هايم است و
چشم همچو ابر نمناك
تنها من بودم كه در تابوت شيشه اي
چند برگ را به خاك سپردم
منم ژنرال پاييز
من بودم كه با شنيدن صداي فراموشي به جنگ برخاستم و
بيرون آوردم برگ هايم را از مشت
من بودم شب برگ هايم را
زير نور و روشنايي آفتاب گذاشتم
منم ژنرال پاييز
پاييز بدون من يتيم است
من بودم كه گفتم : «آري ! جنازه ي سايه هم سبز است
برگ ريخته شده ي كوچ كرده »
تنها من بودم كه در محراب پاييز
براي جان زنده هايم
نماز شهيد خواندم
نمي گويم نماز ميت ! ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|