از اين رو در روايات بعدي كه با عناصر رمز آميز آميخته مي شوند، همه جا آژيدهاك به صورت موجودي سه سر كه يك سر آن «اَكَ مَنَ» و يك سر ديگرش «اَاِشمَ» است، مجسم مي شود و اين سه سر طبيعتاً بايد داراي سه پوزه و شش چشم باشند و برهمين پايه آژيدهاك در روايات بعدي به صورت كسي در آمده است كه دو مار (كه نماد اهريمن است) بر شانه هاي او روييده و او با دو مار خود، سه پوزه و سه سر و شش چشم دارد. چون اين تجسم تباهي بايد سه دهان داشته باشد تا بيشتر از يك بدن بدرد و ببلعد و سه سرداشته باشد تا بيشتر از يك سر حيله گري و بدانديشي كند و شش چشم داشته باشد تا چابك تر از همگان از مهلكه بگريزد.
در حقيقت آژيدهاك به واسطه ي خونخواري و آزار و آسيب فراوان بر مردم به ماريا پديده اي اهريمني تشبيه شده و آژيدهاك نام يافته و خاطره ي همين اسم هم در روايت رمزي جديدتر به شكل برامدن دومار بر شانه او در آمده است و چنانكه مي دانيم ضحاك (آژيدهاك) در شاهنامه چند بار به نام اژدها خوانده شده و اين نام علاوه بر آن كه ممكن است شكل مخففي از آژيدهاك باشد به بهترين صورت مي تواند نشانه عقيده ريشه اي ايرانيان قديم نسبت به ويران كننده ي گيتي و جهان راستي باشد.
__________________
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|