نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 02-24-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

كاروان



عمر پا بر دل من می نهد و مي گذرد ...
خسته شد چشم من از اين همه پاييز و بهار

نه عجب گر نكنم بر گل و گلزار نظر
در بهاری كه دلم نشكفد از خنده يار


چه كند با رخ پژمرده من گل به چمن ؟
چه كند با دل افسرده من لاله به باغ ؟

من چه دارم كه برم در بر آن غير از اشك ؟
وين چه دارد كه نهد بر دل من غير از داغ ؟


عمر پا بر دل من مي نهد و مي گذرد ...
مي برد مژده آزادی زندانی را ،

زودتر كاش به سر منزل مقصود رسد
سحری جلوه كند اين شب ظلماني را .


پنجه مرگ گرفته ست گريبان اميد
شمع جانم همه شب سوخته بر بالينش

روح آزرده من مي رمد از بوی بهار
بی تو خاری ست به دل ، خنده فروردينش


عمر پا بر دل من می نهد و مي گذرد ...
كاروانی همه افسون ، همه نيرنگ و فريب !

سالها باغ و بهارم همه تاراج خزان
بخت بد ، هرچه كشيدم همه از دست حبيب


ديدن روی گل و سير چمن نيست بهار
به خدا بی رخ معشوق ، گناه است ! گناه !

آن بهار است كه بعد از شب جانسوز فراق
به هم آميزد ناگه ... دو تبسم : دو نگاه !

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید