نمایش پست تنها
  #593  
قدیمی 02-25-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دیدم نگار خود را می‌گشت گرد خانه
برداشته ربابی می‌زد یکی ترانه

با زخمه چو آتش می‌زد ترانه خوش
مست و خراب و دلکش از باده مغانه

در پرده عراقی می‌زد به نام ساقی
مقصود باده بودش ساقی بدش بهانه

ساقی ماه رویی در دست او سبویی
از گوشه‌ای درآمد بنهاد در میانه

پر کرد جام اول زان باده مشعل
در آب هیچ دیدی کآتش زند زبانه

بر کف نهاده آن را از بهر دلستان را
آنگه بکرد سجده بوسید آستانه

بستد نگار از وی اندرکشید آن می
شد شعله‌ها از آن می بر روی او دوانه

می‌دید حسن خود را می‌گفت چشم بد را
نی بود و نی بیاید چون من در این زمانه

مولانا
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید