نمایش پست تنها
  #596  
قدیمی 02-25-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

کشید کار ز تنهاییم به شیدایی
ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی؟

ز بس که داد قلم شرح سرنوشت فراق
ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی

مرا تو عمر عزیزی و رفته‌ای ز برم
چو خوش بود اگر، ای عمر رفته بازآیی

زبان گشاده، کمر بسته‌ایم، تا چو قلم
به سر کنیم هر آن خدمتی که فرمایی

به احتیاط گذر بر سواد دیدهٔ من
چنان که گوشهٔ دامن به خون نیالایی

نه مرد عشق تو بودم ازین طریق، که عقل
درآمده است به سر، با وجود دانایی

درم گشای، که امید بسته‌ام در تو
در امید که بگشاید؟ ار تو نگشایی

به آفتاب خطاب تو خواستم کردن
دلم نداد، که هست آفتاب هر جایی

سعادت دو جهان است دیدن رویت
زهی! سعادت، اگر زان چه روی بنمایی!

عراقي
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید