موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 02-25-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چقدر سخته که عشقت روبروت باشه
نتونی هم صداش باشی
چقدر سخته که يک دنيا بها باشی
نتونی که رها باشی
چقدر سخته...
چقدر سخته که بارونی بشی هر شب
نتونی آسمون باشی
چقدر سخته که زندونی بمونی بی در و ديوار
نتونی همزبون باشی
چقدر سخته...
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما روياش حسه بيرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش يک قطره بارونه
چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه
ولی ظاهر پر از خنده
چقدر سخته که عشقت آسمون باشه
ولی آسون بگن چنده
چقدر سخته کلامت ساده پرپر شه
نتونی ناجيِش باشی
چقدر سخته که موندن راه آخر شه
نتونی راهيِش باشی
چقدر سخته توو خونت عين مهمون شی
بپوسی خسته بيرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی
ولی توو سينه داغون شی
چقدر سخته که يک دنيا صدا باشی
ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر سخته که نزديک خدا باشی
ولی غرق ادا باشی
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما روياش حسه بيرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش يک قطره بارونه
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید