فرزانه فرخی نژاد:
ظهور لحظه های کودکی:
در برگریز روحم پاییز گریه می کرد
بر زردی نگاهم جالیز گریه می کرد
یک روز از دل من مهتاب می گرفتند
امروز بر افولم دهلیز گریه می کرد
انسوتر از عطش بود در برکه های تشنه
یک اسمان تغزل ناچیز گریه می کرد
بر شانه نحیفم دستت چو مار روئید
ضحاک در غم من یکریز گریه می کرد
شیرین که تیشه می خورد از زخمهای فرهاد
باور کنید در خویش پرویز گریه می کرد.
|