نمایش پست تنها
  #91  
قدیمی 02-27-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از پس پردهٔ دل دوش بدیدم رخ یار
شدم از دست و برفت از دل من صبر و قرار

کار من شد چو سر زلف سیاهش درهم
حال من گشت چو خال رخ او تیره و تار

گفتم ای جان شدم از نرگس مست تو خراب
گفت در شهر کسی نیست ز دستم هشیار

گفتم این جان به لب آمد ز فراقت گفتا
چون تو در هر طرفی هست مرا کشته هزار

گفتم اندر حرم وصل توام مأوی بود
گفت اندر حرم شاه که را باشد بار

گفتم از درد تو دل نیک شود، گفتا نی
گفتم از رنج تو دل باز رهد، گفتا دشوار!

گفتم از دست ستم‌های تو تا کی نالم
گفت تا داغ محبت بودت بر رخسار

گفتم ای جان جهان چون که مرا خواهی سوخت
بکشم زود وزین بیش مرا رنجه مدار

در پس پرده شد و گفت مرا از سر خشم
هرزه زین بیش مگو کار به من بازگذار

گر کشم زار و اگر زنده کنم من دانم
در ره عشق تو را با من و با خویش چه کار

حاصلت نیست ز من جز غم و سرگردانی
خون خور و جان کن ازین هستی خود دل بردار

چون که عطار ازین شیوه حکایات شنود
دردش افزون شد ازین غصه و رنجش بسیار

با رخ زرد و دم سرد و سر پر سودا
بر سر کوی غمش منتظر یک دیدار

عطار نيشابوري
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید