نمایش پست تنها
  #445  
قدیمی 02-27-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی

قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی

گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
گفتا برو و بنشین ای عاشق هرجایی

این چیست که می‌گویی وین چیست که می‌جویی
مانا که دگر مستی یا واله و سودایی

با قالب جسمانی با ما نرود کاری
جسمانی و روحانی بگذار به یغمایی

تا با تو تو خواهی بود بنشین چو دگر یاران
از خود چو شدی بیخود برخیز چه میپایی

سیلی جفا می‌خور گر طالب این راهی
از نوح بلا مگریز گر عاشق دریایی

دردی‌کش درد ما در راه کسی باید
کو هست چو سربازان جان داده به رسوایی

خود را چو تو نشناسی حقا که چو نسناسی
بیخود شو و پس خود را بنگر که چه زیبایی

آیینهٔ دیداری جسم تو حجاب توست
اندر تو پدید آید چون آینه بزدایی

عطار
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از آريانا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید