اردشیر شریفی:
بازگشت:
می رسم یک شب از این کوچه به دنیای خودم
باهمین اسب دلاهنگ و همین پای خودم
می شود بغض من ودفتر شرجی زده باز
حجمی از سادگی و شرم غزلهای خودم
کوله بارم پر دلتنگی نیمای جنوب
اقتباس دل رنجیده و تنهای خودم
طرح یک خاطره در دورترین سمت جنوب
می کشد چلچله ها را به تماشای خودم
بگذارید در این فاصله لنگر بزنم
خسته ام دیگر ازاین پرسه بیجای خودم
واژه های من از این موج شکن می ترسند
بسکه خواباندمشان در دل دریای خودم
در شبی یخ زده با حسرت این بال کبود
من ویک فاصله پرواز به فردای خودم.
|