
02-28-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میمیرم برات
میمیرم برات
به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه امیدی را
سخت مغروری و میسازی سرد در دلی آتش جاویدی را
دیدمت وای چه دیداری وای این چه دیدار دلازاری بود
بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود
دیدمت وای چه دیداری واینه نگاهی نه لب پر نوشی
نه شرار نفس پر هوسینه فشار بدن و آغوشی
این چه عشقی است که دردل دارم من از این عشق چه حاصل دارم
می گریزی ز من و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم
باز لبهای عطش کرده من لب سوزان ترا می جوید
میتپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا میگوید
بخت اگر از تو جدایم کرده می گشایم گره از بخت چه بک
ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا به سراپرده خک
در دلم آرزویی بود که مرد لب جانبخش تو را بوسیدن
بوسه جان داد به روی لب من دیدمت لیک دریغ از دیدن
سینه ای تا که بر آن سر بنهم دامنی تا که بر آن ریزم اشک
آه ای آنکه غم عشقت نیست می برم بر تو و بر قلبت رشک
به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه امیدی را
سخت مغروری و میسازی سرد در دلی آتش جاویدی را
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|