موضوع: عشق و عرفان
نمایش پست تنها
  #20  
قدیمی 03-02-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


بود بر شاخه هایم آخرین برگ تو پنداری
که شب چشمم به خواب است
ندانی
این جزیره غرق آبست
به حال گریه می
خوانم خدا را
به حال دوست می جویم
شما را
زبس دل سوی مردم کرده ام من
در این دنیا تو را گم کرده ام من مرا در
عاشقی بی تاب کردی
کجا هستی دلم
را آب کردی
نه اکنون بلکه عمری،
روزگاریست
که پیش روی ما غمگین
حصاریست
بود روز تو برای ما شب
تار
صدایت می رسد از پشت دیوار کلام
نازنینت مهر جوش است
صدایت در لطافت
چون سروش است
بدا ، روز و شب ما هم
یکی نیست
شب ما بهر تو همگام روز است
به وقت صبح تو ما را شب آید در آن هنگامه
جانم بر لب آید
کویرم من، تو گلشن باش
ای یار
به تاریکی تو روشن بــاش ای یار
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید