از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که زهر تلخ دشمنی در خون فرزندان آدم جوشید
از همان روز آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختن
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختن
از همان روز آدمیت مرد
بعد از آن دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت
سالها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ آدمیت بر نگشت
"فریدون مشیری"
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است !
نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ!
چه سنگبارانی...
گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟!
" خانه خدا سنگ است "
|