
03-04-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کیفیت عبادت رسول خدا (صلى الله علیه و آله)
کیفیت عبادت رسول خدا (صلى الله علیه و آله)
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) اولین كسى است كه به حق، معرفت كامل پیدا كرده و در درگاه الهى، پیشانى فروتنى بر خاك بندگى ساییده است . ایشان فرموده است:
كنت اول من اقر بربى جل جلاله و اول من اجاب 1؛ من اولین كسى بودم كه مبداء را شناختم و به توحید اقرار كردم و اولین كسى بودم كه دعوت معبود را اجابت كردم.
نماز كه كمال خضوع بندگان در برابر پروردگار است، نور چشم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) است. ایشان مىفرماید: قُرة عینى فى الصلوة؛ نماز نور چشم من است.2
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) شب تا صبح را به طور متناوب به عبادت و شب زندهدارى مشغول بود و چنین نبود كه تمام شب را استراحت كند. امام صادق(علیهالسلام) درباره این سیره نبوى مىفرماید:
هنگامى كه پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) نماز عشا را مىخواند، آب وضو و مسواك را بالاى سرش مىنهاد و روى آن را مىپوشاند. قدرى مىخوابید، سپس بیدار مىشد و مسواك مىزد و وضو مىگرفت . چهار ركعت نماز مىخواند و آنگاه مىخوابید. دوباره بر مىخاست و مسواك مىزد و وضو مىگرفت. چهار ركعت دیگر نماز مىخواند. باز مىخوابید و آنگاه نماز "وتر" را مىخواند.3
آن وجود نازنین چه نیكو به این كریمه قرآنى عمل مىكرد: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا. (انسان: 26)
خداوند از بندگان خاص مىخواهد كه بخشى از شب را به تسبیح معشوق بپردازند و پاسى از شب طولانى را سر بر سجده تواضع نهند و براى معبود خود نیایش كنند.
حضرت در نماز چنان خلوصى داشت كه هنگام نماز از همه تعلقها مىبرید و تنها توجهش به سوى خداوند بود:
كان اذا حضر الصلوه فكانه لم یعرفنا و لم نعرفه اشتغالا بعظمة الله4؛
هنگامى كه وقتى نماز مى رسید، آنقدر متوجه خدا بود، مثل این كه او ما را نمىشناخت و ما او را نمىشناسیم .
رسول خدا(صلى الله علیه و آله ) هیچ چیز را (از شام و غیر آن) بر نماز مقدم نمىداشت و چون وقت نماز مىشد، گویا هیچ یك از اهل و عیال، قوم و خویش و دوست خود را نمىشناخت.
دگرگونى حالت حضرت هنگام راز و نیاز، نشان دهنده اوج بندگى و خاكسارى ایشان در برابر پروردگار بود:
اذا قام الى الصلوه تربد وجهه خوفا من الله5؛ هنگامى كه به نماز مىایستاد، صورت حضرت از بیم خدا دگرگون مىشد.
ایشان از نظر ادب نیز آنقدر مؤدب و خاضعانه در برابر حق قرار مىگرفت كه گویى مانند لباسى است كه كنارى افتاده باشد: اذا قام الى الصلوه كانه ثوب ملقى 6؛ پیامبر گرامى، لذت بخشترین كارها را ارتباط با معبود و راز و نیاز با خدا مىدانست. بى شك، اظهار بندگى و راز و نیاز با خداوند، چنان شوقى در دلها پدید مىآورد كه محبت غیر خدا در آن جاى ندارد. با بندگى خدا، آدمى در خود احساس آرامش مىكند. حضرت على(علیهالسلام) مىفرماید:
كان رسول الله(صلى الله علیه و آله) لا یؤثر على الصلوة عشاء و لا غیره و كان اذا دخل وقتها كانه لا یعرف اهلا و لا حمیما7؛
رسول خدا(صلى الله علیه و آله ) هیچ چیز را (از شام و غیر آن) بر نماز مقدم نمىداشت و چون وقت نماز مىشد، گویا هیچ یك از اهل و عیال، قوم و خویش و دوست خود را نمىشناخت .
همچنین روایت شده است كه شبى پیامبر در خانه یكى از همسرانش(ام سلمه) بود. اندكى از شب نگذشته بود كه ام سلمه دید رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در بستر نیست . برخاست و دنبال او گشت. ناگهان متوجه شد كه حضرت كنار اتاق ایستاده، دستها را بلند كرده و اشك از دیدگانش جارى است و چنین با خدا راز و نیاز مىكند:
خدایا! نیكىهایى كه به من عطا فرمودهاى از من مگیر. خدایا! دشمنان و حسودان مرا شاد مگردان . خدایا! مرا به بدىهایى كه از آنها نجاتم دادى، باز مگردان . خدایا! یك لحظه مرا به خودم وا مگذار.
در این هنگام، ام سلمه گریست . پیامبر فرمود: ام سلمه! چرا مىگریى؟ گفت: پدر و مادرم فدایت چرا گریه نكنم؟ تو با آن مقام بلندى كه دارى، چنین با خدا راز و نیاز مىكنى (حال آن که ما به ترس از خدا و گریه سزاوارتریم). پیامبر فرمود: چگونه در امان باشم، حال آن كه خداوند یك لحظه، یونس پیامبر را به خودش واگذاشت و بر سرش آمد، آنچه آمد.8
در حدیثى از پیامبر اعظم(صلى الله علیه و آله) آمده است:
افضل الناس من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها، فهو لا یبالى على ما اصبح من الدنیا: على عسر ام على یسر.9؛ برترین مردم كسى است كه عاشق عبادت شود. پس دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با پیكر خود با آن درآمیزد و خویشتن را وقف آن گرداند و او را باكى نباشد كه دنیایش به سختى بگذرد یا به آسانى .
هدهدی
برگرفته از کتاب ملكوت اخلاق، سیدحسین اسحاقى
1- بحارالانوار، ج 16، ص 12.
2- محجة البیضاء، ج 3، ص 68.
3- وسائل الشیعه، ج 3، ص 196.
4- محجة البیضاء، ج 1، ص 351.
5- میرزا حسین نورى، مستدرك المسائل، مؤسسه آل البیت، ج 4، ص 93.
6- همان .
7- مجموعه ورام، ج 2، ص 78.
8- بحارالانوار، ج 6، ص 218.
9- ابن شعب حرانى، تحف العقول، ص 35.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|