نمایش پست تنها
  #17  
قدیمی 03-05-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سبد سبد گلِ مهتاب

سبد سبد گلِ مهتاب




در کوه انعکاس خودت را شنیده‌ای
تا دشت‌ها هوای دلت را دویده‌ای
در آن شب سیاه نگفتی که از کدام
وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده‌ای ؟
«تبت یدا...» ابی لهبان شعله می‌کشند
تا پرده‌ی نمایش شب را دریده‌ای
رویت سپیده‌ای ست که شب‌های مکه را ...
خالت پرنده‌ای ست رها در سپیده‌ای
اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی ستاره و ماه آفریده‌ای
باران گیسوان تو بر شانه‌ات که ریخت
هر حلقه یک غزل شد و هر مو قصیده‌ای
راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده‌ای
دیگر چرا به عطر تو ایمان نیاوریم
ای لهجه‌ات صراحت سیب رسیده‌ای !
بالاتر از بلندی پرهای جبرئیل
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده‌ای
دریای رحمتی و از امواج غصه‌ها
سهم تمام اهل زمین را خریده‌ای
حتی کنار این غزلت هم نشسته‌ای
خط روی واژه‌های خطایم کشیده‌ای
گفتند از قشنگیت اما خودت بگو
از آن محمدی(ص) که در آیینه دیده‌ای
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید