
03-06-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: اهواز
نوشته ها: 730
سپاسها: : 4
18 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گوشت را آزاد كن
از بزرگان عصر، يكي با غلام خود گفت كه از مال خود، پارهاي گوشت بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام شاد شد. برياني ساخت و پيش او آورد. خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد. ديگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتي زعفراني بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام فرمان برد.
خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد. روز ديگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده، گفت: اين گوشت بفروش و مقداري روغن بستان و از آن طعامي بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.
گفت: اي خواجه، تو را بهخدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خيري در خاطر مبارك ميگذرد، به نيت خدا اين گوشت پاره را آزاد كن!
رساله دلگشا
__________________
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|