نه صداي پا مي ياد نه زنگ در نه تلفن
صبرمن تموم شده دير نشده كاري بكن
دل اين كلون در ميزنه اما بيصدا
دلهره يه عالمه نفس يه آهه بي هوا
دم به دم يه حرفي باز مياد ميشينه تو گلوم
همه جمع ميشه واسه وقتي نشستي روبروم
نمي شه رو تو حساب كرد مثل آفتاب زمستون
ميري بي خبر نگفته مي شي باز دوباره مهمون
نميشه حتي كمت كرد از تو جمع دلخوشي ها
تو نباشي ديگه از ما چي ميمونه جز يه تنها
نه هواي جاده ها نه كوچه و خيابونا
نه غم پياده رو نه گريه هاي ناودونا
نه سكوت سرد پاك نه سقف دلگير خونه
تو كه نيستي به دلم حتي غمم نمي مونه
باشه هرچي تو بخواي هرجوري كه تو راحتي
تو پري قصه ها نميشي يار پاپتي
نمي شه رو تو حساب كرد مثل آفتاب زمستون
ميري بي خبر نگفته مي شي باز دوباره مهمون
نميشه حتي كمت كرد از تو جمع دلخوشي ها
تو نباشي ديگه از ما چي ميمونه جز يه تنها
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
|