وحدت توصيفي
هدف علوم، نمايش دقيق وحدت/عدم وحدت هستي شناختي بالفعل است. تماميت چارچوب فضا-زماني و وجود فيزيك (يعني قوانيني كه در تمام حالات ماده ناوردا هستند)، وحدت هايي هستي شناختي را نشان مي دهند كه بايد در وحدت محتوي منعكس گردد. اما ميان وحدت/عدم وحدت هستي شناختي و توصيفي رابطه ساده اي وجود ندارد. براي نمايش وحدت، رويكردهاي متنوعي وجود دارد (مقايسه كنيد با طيف صوري-جوهري با انواع طبيعتگرايي مذكور در بالا). هرچيز پيچيده اي از توصيفات جزئي متفاوت و متعددي حمايت مي كند و برعكس، انواع مختلف اشياء ممكن است همه از قوانين نظريه يكي شده اي (مثل نظريه ميدان كوانتمي براي ذرات بنيادي) حمايت كنند يا مي توان به مجموع آن ها وحدت ديناميكي نسبت داد (مثل سيستم هاي خودسامان).
حذف تكرارهاي بيهوده از توصيف، يعني اعمال اصل سادگي، منطقي است. اما، اين لزوماً با درخواست اين امر كه محتواي آن [توصيف] شرط روشي ديگري را براي يگانگي صوري برآورده سازد، يكي نيست. توضيح روشن (3)، باز هم دليلي وجود ندارد كه تبيين را به نظام سازي منطقي ساده محدود سازيم؛ وحدت علم ممكن است پيچيده باشد و راه هاي دسترسي معرفتي متعدد ما را به واقعيتي پيچيده منعكس سازد.
زيست شناسي. تشبيه مفيدي را در اختيار ما قرار مي دهد. گونه هاي بسيار متنوعي كه در يك زسيت بوم زندگي مي كنند، به رعم تنوع خود، ابعاد واسبته به يكديگر محيط زيستي يگانه را از لحاظ ژنتيكي و معرفتي ترسيم مي كنند و در بهره گيري از ويژگي هاي گرانش، نور و مانند آن سهيم هستند. هرچند بروز مادي هر گونه اي، تاحدي، خاص همان گونه است و نمود آن كامل نيست، اما با همديگر، وحدتي متقابل، نمود كاركردي چندبعدي اي جهان جمعي خود را نشان مي دهند. به همين نحو، نظام هاي علمي متعددي وجود دارند كه هريك قلمرو، نظريه ها و روش هاي خود را دارد كه خاص شرايطي است كه تحت آن به جهان ما دست مي يابد. هر نظامي ممكن است وحدت هاي داخلي متافيزيكي و قانوني در حال رشدي را نشان دهد. گاهي ممكن است نظام ها و اجزاء آن ها، تحت تقليل منطقي از لحاظ صوري متحد شوند. اما ممكن است وحدتي جوهري تر نيز عيان شود: هرچند ممكن است، محتوي تا حدي خاص هر نظام و نمايش ناقص باشد، اما محتويات اين نظام ها با يكديگر وحدتي متقابل، نمود كاركردي و چندبعدي جهان جمعي خود را تشكيل مي دهند. به همين نحو، قدرت كليدي فعاليت علمي، نه در يكپاچگي صوري، بلكه در تشكيل وحدت پيچيده در ميان فرآيندهاي متنوع و متعامل تجربه، نظريه پردازي، ابزار سازي و مانند آن، نهفته است.
هرچند اين وحدت پيچيده ممكن است تنها چيزي باشد كه شناساي متناهي در جهان پيچيده مي تواند بدان دست يابد، باز هم هدف اصلي نمايش دقيق جهاني يكتاست. در سراسر تاريخ فيزيك، علامت پيشرفت هاي مهم، طرح فضاهاي نمايش (حالت) جديدي بوده است كه توصيف هاي (چارچوب مرجع هاي) متفاوت به مثابه منظره هايي متقابلاً وابسته در ميان توصيفات متعدد در آن ها جاي دارد (و بدين ترتيب، فضا-زمان نيوتني به فضا-زمان نسبيتي و به فضاهاي كوانتمي هيلبرتي مربوط مي گردد) و كميت هاي حقيقي، كميت هاي ناوردا در ميان اين مناظر هستند. به همين نحو است كه نوجوان ياد مي گيرد، مناظر بصري دو بعدي را در فضايي سه بعدي قرار دهد كه ثبات جسم در آن حاصل مي شود و بدن خود وي نيز جسمي در ميان اجسام متعدد است. در هر دو مورد، اين فرآيند، فشار روشي ثابتي را براي وحدت صوري بيشتر در درون وحدت پيچيده مي آفريند.
|