از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
غم سر گردونیامو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود با توعاشقانه گفتم
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
تو تمام طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من، اسم تو همسفرم بود
من دل شیشه ای هر جا پر شکستن که شکستم
زیر کوه بار غصه پر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده
تو رو فریاد زدمو بز گم شدم تو رگ جاده
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
نیزه نم باد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار تو چله زمستون
نتونستن ،نتونستن کینه منو بگیرن
از من خسته خسته شوق رفتن و بگیرن
حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن
پر نیاز تو برای آه کشیدن وشنوفتن
تو رو با خودم غریبه ازغمم جدامی بینم
خودم و پر از ترانه تو رو بی صدا می بینم
اون همیشه با محبت برای من دیگه نیستی
نگو سادگی به عشق آخه چشمات دیگه نیستی
__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
|