موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 03-11-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

همی گردم به گرد هر سرایی
نمی‌یابم نشانِ دوست جایی

وگر یابم دمی بوی وصالش
نیابم نیز آن دم را بقایی

وگر یک دم به وصلش خوش برآرم
گمارد در نفس بر من بلایی

وگر از عشق جانم بر لب آید
نگوید: چون شد آخر مبتلایی؟

چنان تنگ آمدم از غم که در وی
نیابی خوشدلی را جایگایی

عجب زین محنت و رنج فراوان
که چون می‌باشد اندر تنگنایی؟

ازین دریای بی‌پایان خون خوار
برون شد کی توان بی‌آشنایی؟

مشامم تا ازو بویی نیابد
نیابد جان بیمارم شفایی

مرا یاری است، گر خونم بریزد
نیارم خواست از وی خون بهایی

غمش گوید مرا: جان در میان نه
ازین خوشتر شنیدی ماجرایی؟

عراقي
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید