نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 03-11-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض جشن چهارشنبه سوری در نقاط مختلف ایران

جشن چهارشنبه سوری در نقاط مختلف ایران





جشن چهارشنبه سوری در روستای سما ( کجور )


در روستای سما ، از توابع بخش کجور مازندران پیش از رسیدن نوروز ، مراسم چهارشنبه سوری در غروب آخرین شب چهارشنبه سال برگزار می شود . سمائی ها چهارشنبه سوری را "کال چارشنبه" می نامند و در جلو خانه هایشان با کاه و بوته ها آتش می افروزند و از روی آن می جهند ، ضمن پریدن از آتش کال چارشنبه به گویش خودشان می خوانند.
غم بور ، شادی بی ی (= غم برود، شادی بیاید. )
جشن چهارشنبه سوری در روستاهای مشهد


در شب چهارشنبه سوری نزدیک غروب آفتاب ، در وسط کوچه یا صحن حیاط سه کـُپه بوته ، آتش زده ، سپس پیر و جوان و زن و مرد از روی آتش می پرند .
زن هایی که بچه کوچک و شیرخوار دارند ، بچه های قنداقی را در بغل گرفته شادی کنان از روی آتش رد می شوند و در موقع پریدن می گویند :
آلا(1) به در ، بلا به دَر دزد و هیز از دها (2) به دَر
پس از آن آتش را می گذارند تا آخر بسوزد ؛ زیرا خاموش کردن آتش و فوت کردن به آن را بد می دانند ، وقتی آتش تا آخر سوخت و خاکستر شد یکی از اعضای خانواده خاکسترش را برمی دارد و سرچهار راه می ریزد تا باد ببرد.
این مراسم تقریباً در تمام ایران به همین ترتیب برگزار می شود فقط تفاوت آن در شعری است که می خوانند .
جشن و سرور شب چهارشنبه سوری


در شب چهارشنبه سوری زنان و مردان و جوانان لباس نویی که برای عید نوروز تهیه کرده اند می پوشند و به کودکان لباس نو می پوشانند. شور و شوق و شادمانی شب چهارشنبه سوری معمولاً کمتر از عید نوروز نیست.
در بعضی از مناطق ایران ، خصوصاً خراسان و آذربایجان

این شب را با جشن و سرور سپری می کنند: در هر خانه ای سفره ای سپید پهن می کنند و در آن آجیل بی نمک می ریزند که به آجیل چهارشنبه سوری مرسوم است و ترکیب می شود از : انجیر ، کشمش ، خرما ، توت خشک ، فندق ، پسته ، بادام خام و امثال آنها. آجیل را در بشقاب های متعدد می چینند و افراد خانواده و فامیل گرد آن جمع می شوند و به صرف شیرینی و آجیل می پردازند. همچنین برای تکمیل عیش و سرور خود ، در این شب آش رشته و چهار رنگ پلو تهیه می کنند که عبارت اند از : رشته پلو ، عدس پلو ، زرشک پلو ، سبزی پلو؛ و مقداری از آن را برای اقوام نزدیک خود مانند دختر ، نوه ، عروس که در خانه دیگری مسکن دارند می فرستند .

در روستاهای مازندران

، در شب چهارشنبه سوری آشی می پزند که از هفت نوع بُنشـَن (حبوبات) و هفت جور سبزی و نیز هفت ترشی تهیه می شود و به آن "آش هفت ترشی" می گویند و بعضی جاها آن را "آش گزنه" یا "کال چهارشنبه آش " می نامند.

در آشتیان اراک

، ضمن پختن آش چهارشنبه سوری ، در هر خانواده متناسب با شرایط خود دو مجسمه آدم از خمیر به صورت مرد و زن می سازند ؛ سپس آش رشته ای که در آن هر نوع بنشن وجود دارد ، بار می گذارند و آدم خمیری را در آن آش می اندازند و می پزند . پس از پخته شدن آن دو مجسمه را در کاسه ای می گذارند و به لب نهر می برند و به آب می اندازند ، تا بدین وسیله به زعم خود ، قضا و بلا را از خانه رانده باشند .

جشن چهارشنبه سوری میان طوایف کردستان


کردان به چهارشنبه سوری « چوار شمه کوله» ( یعنی چهارشنبه بی دنباله ) می گویند . در سنندج رسم است که روز چهارشنبه آخر سال ، به جای آتش افروزی و پریدن از روی آتش ، بعد از ظهر آن روز ، زنان و دختران دم بخت ، یک تخم مرغ و یک شیشه خالی همراه می برند و در منطقه وسیعی که اطراف آن را باغ ها یا به زبان محلی گریاشان گرفته و نهر بزرگی از وسط آن می گذرد پراکنده می شوند .
هر یک از دختران به محض رسیدن به محل خروجی آب دباغ خانه (3)، تخم مرغی را که همراه آورده سرشکن می کند و پس از ریختن سفیده و خوردن زرده ی خام آن با همان پوسته تخم مرغ ، دو سه بار در حالی که زیر لب آرزویش را می گوید از آب دباغ خانه برمی دارد و به سر و صورت و موها و لباس هایش می پاشد و شیشه خالی را از همان آب دباغ خانه پُـر و محل را برای دیگران خالی می کند.
پس از رسیدن به خانه ، فوری آب دباغ خانه را در حاشیه اطاق ها و کنار فرش و اثاثیه منزل و پاشنه درها می پاشد و نیت می کند که تمام بلا و نحوست و فقر و مرض و پریشانی و بدشانسی از خانه و کاشانه اش دور شود .
سفال شکنی


عصر روز چهارشنبه سوری ، در هر خانه سفال کهنه ای ، دم دروازه می شکنند و می گویند :
برو چهارشنبه نحس ، تا دیگر برنگردی برو و تمام نحوست را با خود ببر
---------------------------------------------------------
آلا = آل ؛ که کارش دزدیدن جگر زائو است
دها = آدم دزد و چشم دریده
دباغ خانه = جایی که در آنجا پوست حیوانات را پاک و پرداخت کنند


منبع : فرهنگ مردم تألیف : سیدعلی میرنیا
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید