اگر روزی خواستی گریه کنی
به من بگو تا اشکهای زلال دیدگانمان را با هم تقسیم کنیم
اگر روزی خواستی از این دیار بروی
به من بگو ابر را بگویم تا که سایبان تنهائی گامهایت باشد
و هیهات از روزی که در هم شکستی
مرا به نزد خود مخوان
مرا به خود مخوان
که دلی که شکستی
تاب دیدن شکستن تو نا مهربان را ندارد
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
|