
03-13-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حاجی! معرفتت کو؟
حاجی! معرفتت کو؟
در بحارالانوار، جلدِ 46 ماجرای جالبی آمده که کاملا روشن می کند منظور از زیارت کعبه چیست.
روزی قتاده بن دعامه از مفسران و دانشمندان معروف اهل تسنن، نزد امام باقر(علیه السلام) آمده حضرت فرمود: شنیده ام قرآن را تفسیر می کنی؟
عرض کرد: آری!
فرمود: قرآن را با علم تفسیر می کنید یا با جهل؟
عرض کرد: با علم!
امام فرمود: اگر چنین است، تو دانشمندی هستی که باید به تو مراجعه کرد، اکنون من از تو می پرسم اینکه در آیه 18 سوره سبا آمده: «قریه هایی قرار دادیم با فاصله کوتاه و سیر و سفری معین و آنها را گفتیم که در این شهرهای نزدیک به هم، شبان و روزان با ایمنی کامل مسافرت کنید» یعنی چه؟
قتاده گفت: منظور کسی است که با توشه و مرکب و درآمد حلال از خانه خود به عزم این خانه (کعبه) حرکت می کند. (چنین کسی ) در ایمنی به سر خواهد برد تا به وطن خود باز گردد.
امام پرسید: قتاده! آیا غیر از این است که گاهی کسی از خانه خود با زاد و راحله و کرایه حلال به عزم کعبه حرکت می کند اما در راه دچار دزدان می شود و حتی ممکن است به او صدمه ای بزنند که موجب هلاکتش شود؟
جواب داد: آری چنین است.
امام فرمود: وای بر تو قتاده! اگر تو قرآن را با رای خود تفسیر کنی، دیگران را که مرید تواند و از تو حرف می شنوند هلاک کرده ای و خود هم هلاک شده ای و اگر این تفسیر را از دیگران گرفته ای (باز) هلاک کرده ای و هلاک شده ای! منظور خدا در این آیه کسی است که با زاد و راحله و کرایه حلال از خانه خود به قصد این خانه حرکت می کند، در حالی که نسبت به حق ما (ولایت) معرفت دارد و دلش با ماست. خداوند در این باره از زبان ابراهیم (ع) در آیه 37 سوره ابراهیم می گوید: «فَاجعَل اَفئِدةً مِنَ النّاسِ تَهوی اِلَیهِم؛ خدایا! تو دل های مردمان را به سوی آنها مایل گردان». به خدا سوگند، دعوت ابراهیم ما هستیم نه کعبه! وگرنه می فرمود: «الیه» (اشاره دارد به ضمیر الیهم) .
قتاده! آنکه از صمیم قلب ما را با بخواهد حجش مقبول است وگرنه، نه! قتاده! اگر کسی ولایت ما را قبول داشت، از عذاب جهنم ایمن است.*
*آیه، ضمیمه قرآنی همشهری جوان
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|