اینجا حراج است..یك جفت چشم دارم برای فروش..قهوه ای سوخته..یكم خط و خطوط دورش بكشی و تزیینش كنی،مثل روز اول نو نو به نظر می آید..هنوز چین نخورده..دور را خوب نمی بیند..اما نگاه آدمها را می فهمد..دروغ را می فهمد..خوب می فهمد
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
|