نمایش پست تنها
  #402  
قدیمی 03-13-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



نصیحت پری

روزی دختر کوچکی از مرغزاری می گذشت. پروانه ای را دید بر سر تیغی گرفتار.
با احتیاط تمام پروانه را آزاد کرد. پروانه چرخی زد، پر کشید و دور شد.
پس از مدت کوتاهی پروانه در جامه پری زیبایی در برابر دختر ظاهر شد
و به وی گفت:
به سبب پاکدلی و مهربانیت آرزویی را که در دل داری بر آورده می سازم.
دخترک پس از کمی تامل پاسخ داد:
من می خواهم شاد باشم. پری خم شد و در گوش دخترک چیزی زمزمه کرد
و از دیده او نهان گشت.
دخترک بزرگ می شود آنگونه که در هیچ سرزمینی کسی به شادمانی او نیست.
هربار کسی راز شادیش را می پرسد با تبسم شیرین بر لب می گوید:
من به حرف پری زیبایی گوش سپردم. زمانی که به کهنسالی می رسد.
همسایگان از بیم آنکه راز جادویی همراه او بمیرد عاجزانه از او می خواهند
که آن رمز را به ایشان بگوید:
به ما بگو پری به تو چه گفت؟
دخترک که اکنون زنی کهنسال و بسیار دوست داشتنی است
لبخندی ساده بر لب می آورد و می گوید:
پری به من گفت

همه انسانها با همه احساس امنیتی که به ظاهر دارند، به هم نیازمندند.



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید