نمایش پست تنها
  #86  
قدیمی 03-15-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سوپ انواع مار موجود است

سوپ انواع مار موجود است


قسمت دوم :



3ـ انواع صنايع بديعي، که امروز در مدارس به آن‌ها آرايه هاي ادبي مي‌گويند.
الف) متناقض نما (پارادوکس):


بنشين صاف و ساده گريه کنيم
مثل يک خانواده گريه کنيم


گرچه آن قدرها هم آسان نيست
بنشين ايستاده گريه کنيم
گرية مرد کار خوبي نيست
مثل يک مرد ماده گريه کنيم


ب) مراعات نظير:


براي گرية من شانه ات مناسب نيست
بيا به خانة من، خانه ات مناسب نيست
اگر به ميکده ات هيچ کس نمي‌آيد
درِ وروديِ ميخانه ات مناسب نيست
براي چرخ زدن گرد شمع من آيا
دو بال نازک پروانه ات مناسب نيست
چرا به زلف تو برمي‌خورد عزيز دلم؟!
تو هم شبيه مني، شانه ات مناسب نيست
هميشه مشتري دائم الخمار توام
اگرچه قيمت پيمانه ات مناسب نيست

اين هم يک نمونه عجيب تر از مراعات نظير:




نه فقط خوار و بار موجود است
هرکجا، هر نه وار موجود است
پرتقال و گلابي و انگور
سيب، ليمو، انار موجود است
آش زالو، خورشت پشمالو
سوپ انواع مار موجود است
بلبل و قمري و کلاغ و الاغ
عنتر و سوسمار موجود است


کره از عاج فيل و دوغ از قير
املت دسته دار موجود است


ج) التزام

يعني شاعر ملزم باشد که کلمه اي يا عبارتي را در شعر تکرار کند، در شعر مثنوي هفتاد «من» با استفاده از ايهام در کلمة من (توقع نداريد که توضيح بدهم در دو معناي واحد وزن و ضمير اول شخص مفرد! لطفاً کمي‌از معلومات خود استفاده کنيد) شاعر هفتاد «من» را در يک مثنوي يازده بيتي آورده است:

من اگر با من نباشم مي‌شوم تنهاترين
کيست با من گر شوم من باشد از من ماترين
من نمي‌دانم کي ام من، ليک يک من در من است
آن که تکليف منش با من منِ من روشن است
اي من با من! که بي من، من تر از من مي‌شوي
هرچه هم من من کني، حاشا شوي چون من قوي
در دهان من نمي‌دانم چه شد افتاد من
مثنوي گفتم که آوردم در آن هفتاد من

اين هم يک مثال از سروده هاي خودمان که در آن التزام به جناس مکرر در قافيه است:



صبحدم آواز مي‌خواند سر کهسار، سار
هم نوايش مي‌نوازد در نوا کفتار، تار
روي ساحل با چه شوري مي‌زند خرچنگ، چنگ
قورباغه مي‌کشد با لحن ناهنجار، جار
ماهي آزاد، رند و ماهي شيلات، لات
گشته از کمبود طعمه مرغ ماهي‌خوار، خوار



دشت و صحرا گشته از گل‌هاي رنگارنگ، رنگ
دامن آکنده ز گل با شادي بسيار، يار
ابر نيسان بس‌که بر دشت و دمن باريد... آه
از تأسف ناله زد بلبل سر گلزار، زار

د) تلميح

تلميح به اشعار و امثال و کنايات، که البته در نقيضه سازي يکي از شگردهاي اصلي طنزآوري است:

مشکلي دارم ز نجّاران وارد باز پرس
گر نرفت آدم ز در داخل، چه با در مي‌کنند؟
کارهاي ديگري دارند سامان مي‌دهند
توبه فرمايان اگر خود توبه کمتر مي‌کنند
خانه خالي کن دلا تا منزل سلطان شود
غالباً در اين مواقع خاک بر سر مي‌کنند
دوش از حمام مي‌آمد صدايي ناشناس
کيست با قدسي که شعر حافظ از بر مي‌کنند؟

بي گمان تمام صنايع بديعي لفظي و معنوي در طنز کارآيي ويژه دارند و اين چند سطر البته فقط براي نمونه تقديم شد. بقيه اش را خودتان بگرديد تا بيابيد.

ادامه دارد...
اسماعيل اميني
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید