
03-15-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آلوچه دل شکسته دارد
آلوچه دل شکسته دارد
قسمت سوم :
4ـ تکرار بدیهیات که در شعر متعارف ناپسند است، در طنز خوش مینشیند، چنان که بی نظمیهای وزنی و قافیه ای و املایی و دستوری نیز گاهی بسیار خوشایند مینماید:
هرکه پا دارد و به پا کفشی
میتواند قدم قدم برود
لیک باید به خانة دگران
کم بیاید همیشه کم برود
به یقین داخل حرم رفته
هرکه تا داخل حرم برود
بی گمان رفته تا فشم یکبار
هرکه یکبار تا فشم برود
5ـ آشفته گویی و مهمل نویسی که به لطف وزن و قافیه سامان مییابد و در میان جملات پریشان جرقه های اندیشه و انتقاد و خیال انگیزی میدرخشد:
ابروی هویج دسته دارد
آلوچه دل شکسته دارد
فریاد خیار اگرچه شور است
نزدیک تهِ خیار دور است
وقتی که الاغ توی کاسه ست
دریاچه غروب صبح ماسه ست
ماهیچه که آخرش چه دارد
در کوچة شب کلوچه دارد
پیراهن کفش خر چروک است
پیژامة چرخ اسب دوک است
حمام خزینه لیف برف است
پروانة لُنگ مرده حرف است
من خندة قطرة قطارم
از آتش هسته، غنچه دارم
دیوانة گوش بی طنابم
بگذار فقط کمیبخوابم
6ـ ترکیبسازی و انواعدستکاری در صورت و معنایکلمات و عبارات:
الغرض این سبک خیلی جالب است
ورنه فردوسی کی آن را طالب است؟
در خراسانی، ادب یک محور است
دلبر اینجا غالباً یک دختر است
هر زمان ممدوحشان خر میشود
جیب هاشان کیسة زر میشود
اول پاییز خز میآورند
بادهای خوبوز میآورند
...
عارفان پیش از نماز یومیه
باده مینوشند تا این ناحیه
چون شرابش نیست از جنس سن ایچ
خواهشاً در نوع جنس آن مپیچ
وصل اینجا اتفاقی نادر است
گر بیفتد در خیال شاعر است
وقتی از معشوق میگیرند کام
نیست منظور کسی فعل حرام
ادامه دارد...
اسماعیل امینی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|