03-15-2010
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دو سال از کُمای احمد عزیزی گذشت
شاعر انقلاب همچنان لببسته ....
دو سال از کُمای احمد عزیزی گذشت
احمد عزیزی شاعر انقلاب و مداح اهل بیت (ع) که از 15 اسفندماه 86 به دلیل کاهش سطح هوشیاری به کما رفته بود، همچنان در وضعیت نیمه هوشیار در بیمارستانی در کرمانشاه تحت مراقبت است.
زینب عزیزی خواهر بزرگتر احمد عزیزی در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به وضعیت جسمی وی، گفت: تفاوت مشهودی در وضعیت هوشیاری احمد به وجود نیامده هر چند به اکثر حوادث اطرافش واکنش نشان میدهد.
وی افزود: بازخورد احمد نسبت به وقایع پیرامونش کاملاً طبیعی است و نشان از
سلامت کامل بافتهای مغر دارد و این را پزشکانش نیز تائید کردهاند. هر چند سائقههای مغز احمد در آن کمای دو سال پیش، آسیب جدی دید اما با شنیدن مطلبی خندهدار، میخندد و با شنیدن خبری دردناک، اشک از چشمانش سرازیر میشود.
خواهر این شاعر با اشاره به هزینههای درمانی وی نسبت به گفتههای یکی از برادرانش در این خصوص، اظهار گله کرد و گفت: گویا یکی از اَخَوان که در جریان وضعیت احمد نبوده، اطلاعات اشتباهی به یکی از رسانهها داده است؛ اما باید گفت که دفترچه بیمهای که با کمک آقای ضرغامی (رئیس صدا و سیما) برای احمد صادر شد، همچنان به جای خود باقی است و حدود 80 درصد مخارج بیمارستانی او را پوشش میدهد.
چندی پیش جهانگیر عزیزی برادر این شاعر در گفتگو با یکی از رسانهها از قطع شدن حقوق وی از بنیاد شهید و صدا و سیما خبر داده و از مسئولان به دلیل "بیتوجهی" به احمد عزیزی انتقاد کرده بود.
زینب عزیزی در عین حال اضافه کرد: البته مخارج احمد فقط هزینههای درمان نیست و هزینههای جانبی او گاهی به یک میلیون تومان در ماه هم میرسد که با توکل به خدا آن را تامین کردهایم و تاکنون مشکل حادی برایمان پیش نیامده است.
وی در پایان از تمامی پرسنل بیمارستان امام رضا (ع) به جهت آنچه "پرستاری زینبوار از احمد عزیزی" نامید تقدیر کرد و افزود: این دوستان حتی آنقدر به ما لطف دارند که وقتی احمد را برای درمان به تهران مننتقل کردیم، هیچ صحبتی بابت تسویه حساب با ما نکردند و دوباره بعد از بازگشت، احمد را با آغوش باز پذیرفتند.
احمد عزیزی شاعر و مداح اهل بیت (ع) از 15 اسفندماه 86 به دلیل کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی در بیمارستان بستری است.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|