المعز=عزیزکننده
المذل= خوارکننده
السميع=شنواترین
البصير=بیناترین
الحكم= دادگر
العدل =بینهایت عادل
اللطيف= آنکه بر بندگانش لطف دارد الخبير=آگاهترین
الحليم=بسیار بردبار
العظيم=بیانتها
الغفور=بسیار بخشاینده
الشكور=بسیار سپاسگذار (پاداش دهنده بزرگ است مر عمل کوچک را)
العلی= بلند مرتبه
الكبير=بزرگترین
الحفيظ =نگهدارنده
المقيت= خوراک دهنده
الحسيب= شمارنده الجليل بسیار گرانقدرالكريم بسیار بخشنده
الرقيب =نگهبان، بیننده و آماده
المجيب= پاسخگو
الواسع= گسترده، پهناور
الحكيم= فرزانه، بسیار خردمند
الودود= دوست
المجيد=بسیار لایق ستایش (در ذات و صفات خود عظيم و نسبت به بندگان بسيار با خير وبا احسان است)
الباعث= برانگیزنده مردگان
الشهيد=بیننده الحق راست، درست
الوكيل=وکیل
القوى =پیرزورالمتين سخت (و نیز پاینده)
الولى= دوست، یار و نگهبان
الحميد=ستوده
المحصى =مارنده
المبدئ= نخستین آفریننده
المعيد=بازگرداننده، دوباره زنده کننده
المحيى=زندگی بخش، هستی بخش
المميت= میراننده، نابود کننده
الحي=زنده
القيوم= قائم به ذات (همه-آفرینندهای که کسی او را نیافرید)، پاینده
الواجد=یابنده
الماجد=بزرگوار
الواحد=یکتای بیهمتا
الاحد=یگانه (خدایی جز او نیست)
الصمد=بینیاز
القادر=توانا
المقتدر=تعیین کننده (قضا و قدر)، فراتر المقدم= فراپیش کشنده
المؤخر=فراپس دارنده ، پس گذارنده چيزها و نهنده آنها بجاي آنها
الأول =نخستین، اول پدیدارکننده وجود الأخر=واپسین، آخر فناکننده موجود الظاهر=آشکار(پدیدار، هویدا)، همیشه پیروز
الباطن=پنهان، همه دربرگیرنده
الوالی= کاردار المتعالی خود ستوده البر=نیکوترین
التواب= همیشه توبه پذیر
المنتقم= دادستان
العفو=درگذرنده(آمرزنده)، ناپدیدکننده گناهان
__________________
|