
03-16-2010
|
 |
ناظر و مدیر ادبیات  
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رباعیات ابوسعید ابوالخیر
ای در همه شان ذات تو پاک از شین
نه در حق تو کیف توان گفت نه این
از روی تعقل همه غیرند و صفات
ذاتت بود از روی تحقق همه عین
***
یا رب به رسالت رسول الثقلین
یا رب به غزا کنندهی بدر و حنین
عصیان مرا دو حصه کن در عرصات
نیمی به حسن ببخش و نیمی به حسین
***
بر ذره نشینم بچمد تختم بین
موری بدو منزل ببرد رختم بین
گر لقمه مثل ز قرص خورشید کنم
تاریکی سینه آورد بختم بین
***
هان یاران هوی و ها جوانمردان هو
مردی کنی و نگاه داری سر کو
گر تیر چنان رسد که بشکافد مو
باید که ز یک دگر نگردانی رو
***
هر چند که یار سر گرانست به تو
غمگین نشوی که مهربانست به تو
دلدار مثال صورت آینه است
تا تو نگرانی نگرانست به تو
***
ای آینه را داده جلا صورت تو
یک آینه کس ندید بی صورت تو
نی نی که ز لطف در همه آینهها
خود آمدهای به دیدن صورت تو
***
دورم اگر از سعادت خدمت تو
پیوسته دلست آینهی طلعت تو
از گرمی آفتاب هجرم چه غمست
دارم چو پناه سایهی دولت تو
***
جان و دل من فدای خاک در تو
گر فرمایی بدیده آیم بر تو
وصلت گوید که تو نداری سرما
بی سر بادا هر که ندارد سر تو
***
ای گشته جهان تشنهی پرآب از تو
ای رنگ گل و لالهی خوشآب از تو
محتاج به کیمیای اکسیر توایم
بیش از همه عقل گشته سیراب از تو
***
ای شعلهی طور طور پر نور از تو
وی مست به نیم جرعه منصور از تو
هر شی جهان جهان منشور از تو
من از تو و مست از تو و مخمور از تو
***
ای رونق کیش بتپرستان از تو
وی غارت دین صد مسلمان از تو
کفر از من و عشق از من و زنار از من
دل از تو و دین از تو و ایمان از تو
***
ای سبزی سبزهی بهاران از تو
وی سرخی روی گل عذاران از تو
آه دل و اشک بی قراران از تو
فریاد که باد از تو و باران از تو
***
ابریست که خون دیده بارد غم تو
زهریست که تریاق ندارد غم تو
در هر نفسی هزار محنت زده را
بی دل کند و زدین برآرد غم تو
***
از دیدهی سنگ خون چکاند غم تو
بیگانه و آشنا نداند غم تو
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
تا از پس من به کس نماند غم تو

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|