نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 04-17-2008
rastakhiz_tatu آواتار ها
rastakhiz_tatu rastakhiz_tatu آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
نوشته ها: 92
سپاسها: : 0

9 سپاس در 7 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مطالب دیگر در باره ساختار شکنی
«دیکانستراکشن: کنشِ تخریب، عبارتی گرامری/ برچینشِ ساختار واژگان در یک جمله... ۱- گشودن و واسازیِ اجزای یک کل/ بازکردن و پیاده کردن یک ماشین و آن را به جایی دیگر منتقل کردن ۲- ترتیب ابیات را به هم ریختن با تأکید بر وزن مثل نثر ۳- se deconstruire (خود-ویرانی) ... ساختار از دست دادن/ دریدا واژه دیکانستراکشن را از هایدگر گرفت. هایدگر واژه آلمانی Destruction را به معنای تخریب و ویرانی در سخنرانی «مسایل اولیه پدیدار شناسی» (۱۹۲۷) و در کتاب معروفش «وجود و زمان» به کار برد. البته منظور دریدا با هایدگر متفاوت است زیرا او بار منفی این واژه یعنی ویرانی را در نظر ندارد.با این اوصاف اگر سخت گیری مترجم فارسی را نداشته باشیم، با اندکی تسامح «واسازی» را بدیل مناسبی برای دیکانستراکشن تلقی می‌توانیم کرد.

در اینجا به دیکانستراکشن از جنبه دیگری یعنی «غفلت» و «غیاب» نیز پرداخته می‌شود. از همین رو است شاید، که دریدا این قدر به مفهوم «حضور» تأکید می‌ورزد. به هرحال در این بخش توضیحاتی در مورد دیکانستراکشن از نگاه دریدا آمده‌است: «دیکانستراکشن، تدقیق و تحلیل موشکافانه یک «بافت» است. نقدِ صرف نیست. دیکانستراکشن، کنشِ یاد-آوری است؛ کنشِ حیرانی؛ حیرتی مستمر. دیکانستراکشن یک گرایش اخلاقی است؛ اخلاق به مفهومی که لویناس به کار می‌برد. یعنی یک رابطه بنیادین، نه ضرورتا قواعدی برای زندگی در آن رابطه.» دریدا با طرح مفاهیمی چون «جهان وطنی» یا «بخشایش» و نیز «عدالت» و «قانون» در صدد نزدیک تر کردنِ فاصله میان حقوق و اخلاق برآمده‌است. «دیکانستراکشن صرفاً تحلیل گفتمان‌ها، تحلیل مفاهیم و گزاره‌های فلسفی یا تحلیل نشانه شناختی نیست و نباید باشد. بلکه همچنین باید نهادها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی و سخت‌ترین سنت‌ها را به چالش بکشد.» در همین ارتباط می‌توان به نامه دریدا خطاب به ایزوتسو اشاره کرد که در آن تأملات طرح وار و مقدماتی درباره واژه دیکانستراکشن آمده‌است و دریدا در این نامه معروف می‌کوشد تا بگوید که «دیکانستراکشن» چه چیز نیست یا به عبارت بهتر، چه چیز نباید باشد و در بیان این امر، مسئله دیکانستراکشن را کاملاً مسئله ترجمه و مسئله مفاهیم زبان می‌داند. او حتی در زبان فرانسه نیز معادلی را برای دیکانستراکشن بیان نمی‌کند. او این واژه را در فرهنگ Littre یافته‌است: «دیکانستراکشن: کنشِ تخریب، عبارتی گرامری/ برچینشِ ساختار واژگان در یک جمله... ۱- گشودن و واسازیِ اجزای یک کل/ بازکردن و پیاده کردن یک ماشین و آن را به جایی دیگر منتقل کردن ۲- ترتیب ابیات را به هم ریختن با تأکید بر وزن مثل نثر ۳- se deconstruire (خود-ویرانی) ... ساختار از دست دادن/ محققین نشان داده‌اند که در ناحیه‌ای از شرقِ به دور از زمان (منظور جامعه‌ای عقب مانده)، وقتی زبانی به حالت کمال (اشباع) خود می‌رسد، فرو می‌ریزد و از درون خودش متناسب با اصل یگانه دگرگونی و طبیعت ذهن بشر تغییر می‌کند.» دریدا نامه اش به ایزوتسو را چنین به پایان می‌رساند: «... اعتقاد ندارم که ترجمه، یک رویداد ثانوی و مشتق از زبان اصلی است. همانگونه که دیکانستراکشن یک واژه‌است پس امر قابل جایگزین در زنجیره جایگزینی است که می‌تواند از زبانی به زبان دیگر صورت گیرد...» پیشنهاد دریدا برای بدیل دیکانستراکشن، واژه‌ای دیگر است که باید در زبانِ مقصد به دنبال آن بود، که در عین حال همان واژه ولی واژه‌ای دیگر باشد؛ از دیکانستراکشن حرف بزند... واژه‌ای که حتی بسیار زیباتر باشد
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید