نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

منظره ي سفره بزرگ و رنگارنگ اشراف اصفهان هنگام ميهماني،از منظره ي باغ ورساي فرانسه در فصل بهار، هنگامي كه تمام گلها مي شكوفند قشنگ تر است و روايح معطر و اشتها آور انواع غذاها مشام جان را لذت مي بخشد. علاوه بر اغذيه كه در قاب بزرگ ديده مي شود،براي رفع تشنگي چند نوع شربت در قدح هاي وسيع،جلب توجه مي نمايد. ميهمانان شروع به صرف غذا مي كنند و سكوت بر اتاق غذا خوري مستولي مي گردد و هيچكس حرف نمي زند و بعد از غذا پانزده يا بيست دقيقه و حداكثر نيم ساعت همه دست از غذا مي كشند و بر مي خيزند و مي روند و در اتاق ديگر دست هاي خود را مي شويند و با حوله پاك مي كنند و به اتاق پذيرايي بر مي گردند و به شماره هر يك از ميهمانان،يك قليان وارد اتاق مي شود. از آن پس ميهمانان به كشيدن قليان مشغول مي شوند و قهوه مي نوشند و بعد از مدتي كه از يك ساعت تجاوز نمي نمايد از ميزبان خداحافظي مي كنند و سوار بر اسب و تخت روان هاي خود مي شودن و مي روند. وقتي ميهمانان از اتاق سفره خانه خارج شدند،خدمه ي آنها اسب و تخت روان ها را به خدمه ي ميزبان وا مي گذارند و وارد اتاق سفره خانه مي شوند و شكم را سير مي كنند. اما غذا به قدري زياد است كه براي سير كردن خدمه ي خود ميزبان نيز كافي است. آنها در مرحله ي سوم بر سفره جلوس مي كنند و غذا مي خورند. روي هم رفته در ميهماني هاي بزرگ ” زياد تكرار مي شود ” غذاهاي ايرانيان از حيث لذت و فراواني قابل تحسين است اما محيط ميهماني و بخصوص محيط اتاق سفره خانه در نظر اروپائيان خيلي كسالت آور است. در ايران برخلاف اروپا،روغن نباتي وجود ندارد و من در تمام مدتي كه در ايران بودم،نديدم و نشنيدم كسي روغن نباتي بخورد حتي در مناطق زيتون زار گيلان. چربي مورد مصرف ايرانيان روغن است و روغن را از كره و كره را از شير گوسفند و گاو مي گيرند. در ايران خوردن كره خام طوريكه ما اروپائيان، به خصوص هنگام صبح با نان مي خوريم،مرسوم نمي باشد و ايراني ها كره را بعد از اينكه ذوب و تصفيه كردند به شكل روغن به مصرف مي رسانند و كره ذوب شده را در خيك هاي بزرگ نگاهداري مي كنند. من در هيچ يك از كشورهاي جهان حتي در بلژيك و هلند كه به داشتن گاو فراوان معروف است روغني چون روغن لطيف و معطر ايران نخورده ام. چون روغن ايران از شير گوسفندان . گاواني گرفته مي شود كه در دامنه كوه ها مي چرند،بوي معطر علف هايي كه گوسفندان و گاوان در دامنه ي كوه ها خورده اند از روغن به مشام و مذاق مي خورد و غذاي برنج ايرانيان كه با آن روغن چرب مي شود از لذيذترين اغذيه مي باشد و نوعي از برنج مطبوخ را بعد از اين كه چرب شد با كباب گوشت گوسفند صرف مي نمانيد و در اصفهان دكان هايي ايت كه از اين غذا به مردم مي فروشند و نام آن پلوكباب است.
گفتم ايرانيان عادت به تمرين بدني ندارند اما جوانان سلحشور آنها تمرين بدني مي كنند. در ايران بين جوانان اشراف كه در ارتش خدمت مي كنند و يا ميل دارند وارد ارتش شوند،چهار نوع تمرين بدني متداول است كه تمرين اول تيراندازي با كمان است كه در ايران از تمرين هاي مورد توجه مي باشد و از ده سالگي پسران اشراف را با تيراندازي با كمان آشنا مي كنند و در آغاز كمان هاي كوچك،داراي زه هاي نرم،به آنها مي دهند و هر قدر بزرگتر مي شوند كمان هايي بزرگتر به آنها وا مي گذارند. تمرين تيراندازي با كمان سال ها طول مي كشد و به طور معمول،طفلي كه از ده سالگي با كمان هاي كوچك شروع به تيراندازي مي كند قبل از بيست و پنج سالگي يك تيرانداز ماهر نمي شود. تيرانداز ماهر بايد از طرف راست و از طرف چپ و از جلو و عقب تيراندازي نمايد و هرگز دست هاي او در موقع تيراندازي نلرزد چون كوچكترين رعشه ي دست سبب انحراف تير مي شود و به هدف اصابت نمي نمايد. كمان مردان بيست و پنج ساله كه پانزده يا بيست سال تمرين تيراندازي كرده اند آنقدر محكم است كه من نمي توانستم به اندازه ي يك بند انگشت زه كمان آنها را بكشم و تيري كه از آن كمان ها جستن نمايد خيلي خطرناك است.
يكي از تفريحات شاه عباس دوم اين است كه روز سيزده بدر،در اصفهان،تيراندازي سواران را تماشا مي كند. در آن روز،هدف هايي روي دكل هاي بلند قرار مي دهند و سواران در حال تاخت،با تيروكمان آن هدف را مي زنند و هر كس كه موفق به زدن هدف شود پاداش دريافت مي كند.
تمرين دوم جوانان اشراف شمشيربازي است. من ديدم كه هنگام تمرين شمشيربازي دو وزنه ي آهني سنگين،روي شانه هاي جوانان مي گذارند و عقيده دارند كه اگر وزئه ها روي دوش جوانان باشد مفاصل آنها هنگام شمشيربازي محكم تر و نرمتر مي شود و شمشيرهايي كه در ايران ساخته مي شود از بهترين شمشيرهاي جهان است. در ايران شمشيرهاي راست و باريك كه ما فرانسوي ها به اسم ” اپه ” مي خوانيم وجود ندارد و شمشير ايران دو نوع است يكي شمشيرهاي بزرگ و منحني و ديگري شمشيرهاي خيلي پهن و مستقيم داراي دو دم و ضربات آن شمشيرها به قدري شديد مي باشد كه قطع شدن دست يا پا با يك ضرب شمشير،تقريباً يك چيز عادي است.


تمرين سوم جوانان اشراف اسب سواري است و من اشراف ايراني را چابك ترين سواران دنيا مي دانم و هنگامي كه اسب با حد اعلاي سرعت حركت مي كند،سواران ايراني از صدر زين فرود مي آيند و خود را نزديك زمين مي رسانند و چيزي را كه بر زمين است،برمي دارند و بر صدر زين مي گردند و يا هنگامي كه اسب با سرعت فوق العاده مي تازد،با دو پا بر صدر زين مي ايستند و طوري راحت هستند كه گويي بر زمين مسطح ايستاده اند و در همان حال تير مي اندازند. چهارمين تمرين اشراف ايراني چوگان بازي است و طرز چوگان بازي اين مي باشد كه يك عده ي بيست نفري از اشراف،سوار بر اسب در حالي كه هر يك چوگاني در دست دارد به دو دسته ي ده نفري تقسيم مي شوند. چوگان ها از بهترين چوب هاي موجود در ايران ساخته مي شود و گوي،از عاج است و گرانبها مي شود. دو دروازه،در دو طرف ميدان چوگان بازي قرار مي دهند و هر دسته ده نفري بايد بكوشد كه گوي عاج را با ضربات چوگان،از دروازه ي طرف ديگر خارج نمايد. چوگان ها كه با چوب هاي مغزدار ساخته مي شود،سنگين است و بايد در حالي كه اسب با سرعت هر چه تمامتر حركت مي كند روي مركوب خم شوند و با چوگان گوي عاج را بزنند و چون يك تمرين دشوار بشمار مي آيد خيلي براي تقويت بدن مفيد است. منظره ي چوگان بازي در اصفهان يكي از مناظر ديدني است و چوگان بازها عمامه هاي زيبا داراي ابلق،بر سر مي گذارند و هر كدام رشمه اي از گلابتون از شانه راست يا چپ،بر پشت مي آويزند و هنگام تاخت،وزش باد ابلق آنها را به حركت در مي آورد و رشمه ي گلابتون از عقب پريشان مي شود و يك منظره ي باشكوه بوجود مي آيد كه تا انسان نبيند نمي تواند حس كند چقدر زيبا مي باشد. در وسط بازي،سواران چوگان باز،اسب هاي خود را عوض مي كنند زيرا اسب ها از نفس مي افتند و بايد آنها را تجديد كرد. چوگان بازي مخصوص اشراف درجه ي اول است و كساني كه علاوه بر شخصيت،داراي بضاعت هستند در چوگان بازي شركت مي كنند زيرا تا بضاعت نداشته باشند نمي توانند و سائل بازي را فراهم نمايند.
علاوه بر اين چهار نوع تمرين بدني،در ايران يك نوع تمرين بدني،در ايران يك نوع تمرين بدني ديگر مرسوم است كه اشراف در آن شركت نمي كنند و معدودي از طبقات عادي در آن شركت مي نمايد و آن ورزش زورخانه مي باشد و كساني كه دوره ي تمرين زورخانه را طي نمايند به اسم پهلوان خوانده مي شوند و هر يك از شهرهاي ايران داراي يك پهلوان درجه دوم و سوم است كه موسوم به نوچه است. مردم ايران پهلوانان را با نظر احترام مي نگرند اما نه براي زور آنها بلكه از اين جهت كه عقيده دارند امام اول آنها موسوم به علي ابن ابيطالب ” عليه السلام “ پهلوان بوده است و آنقدر زور داشته كه در يك جنگ بزرگ،دروازه قلعه اي موسوم به قلعه ” خيبر ” را كه دوازده هزار من وزن داشته با يك دست كنده است.

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید