موضوع: بهاريّه
نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 03-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
جدید بهاريّه

بهاريّه


بهار، تجلّي بيداري و دوباره زيستن است . فصل آشتي و انس انسان با طبيعت و فصل جلوگري ها و دلبري ها و جوان شدن هاي مكرّر زليخاي طبيعت است . سردي نسيم بهاري روح نواز و سر سبزي طبيعت در اين فصل دل گشا و حيات بخش است .

توصيه به غنيمت شمردن بهار و روح و جسم خود را در معرض خنكاي نسيم روح پرور آن قراردان دركلام پيامبر اسلام آن جا كه مي فرمايند « اغتنموا برد الربيع » و هم چنين در شعر و ادب فارسي و كردي نمود و تجلّي خاصي يافته است .
مولانا هم در ابيات زير به اين سخن پيامبر نظر دارد و زينهار مي دهد كه مبادا تن خود را از باد و نسيم هاي بهاري در اين فصل دريغ داشت .


گفت پيغمبر به ياران زينهار تن مپوشانيد از بــــــاد بهار
زآنكه با جان شما آن مي كند كان بهاران با گلستان مي كند


تجلّي بهار در شعر شاعران و تابلوها و تصوير ها ي آن ها حقيقتاً ديدني ، شنيدني و جذّاب است .

روي زيباي بهار در اين توصيفات به قول سهراب دو برابر شده است ، چون علاوه بر نقش آفريني نقاش طبيعت، شاعران و هنرمندان هم با قلم دقت و ظرافت خود تنها به توصيف صرف طبيعت بسنده نمي كنند بلكه آن را باز آفريني كرده و زيبايي ديگري به طبيعت مي بخشند .


اگرچه بهار در شعر اكثر شعراو نويسندگان انعكاس يافته است امّا با توجّه به جهان بيني و سبك و نگاه شاعر به طبيعت شيوه ي توصيف و هدف ايشان هم از اين توصيفات متفاوت است .
در شعر فارسي دركي كه مثلاً شاعري چون رودكي و منوچهري ، كسايي و ...

از بهار دارند و درسي كه از آن مي گيرند با شاعراني چون مولوي و سعدي و.... تفاوت دارد .

شعراي نخست بيش تر نگاه و توصيفاتشان آفاقي است ولي شعرايي گروه دوم از تغيير فصول و حيات مجدد طبيعت درس قيامت ، معاد و ... را مي گيرند چنانكه سعدي مي نويسد.


" گو نظر باز كن و خلقت نارنج ببين
اي كه باور نكني« في الشُّجر الاخضرّ نار »


در ادبيات مشروطه ي ايران نگاه شاعران به بهار و طبيعت متفاوت بود .
آن ها وقتي از بهار و نوروز و ... سخن مي گفتند بيش تر به جوشش ، شورش ، انقلاب و طغيان هاي مردمي نظر داشتند .
آن ها زمستان را نمادخفقان و استبداد سياسي مي دانستند ؛ استبدادي كه در سايه ي سرماي آن روح مردم افسرده و منجمد مي گرديد و مي بايست بهاري مي آمد تا اين انجماد و فسردگي ها به طراوت و شادابي تبديل مي شد .
طبيعت زيباي كردستان و كوه ها و چشمه هاي جوشان و رودخانه هاي خروشان آن برافكار و احساسات شاعران كرد زبان هم موثر افتاده است و حجم كثيري از دواوين شعر كردي هم به توصيف بهار و طبيعت اختصاص يافته است و شعراي چون مولوي كرد ، گوران ، هه ژار، هيمن ، قانع ، زاري ، بي كه س ، په شيوو... در اين زمينه طبع آزمايي كرده اند و سروده هاي زيبايي را در معرض عرضه كردن قرار داده اند . نگاه شعراي كرد هم نسبت به طبيعت و بهار ، بسته به موقعيّت جفرافيايي ، سياسي و تاريخي آن ها متفاوت بود . نگاه ها و توصيفات شاعران نخستين كرد از بهار بيش تر ابژكتيو و عيني است و هرچه به دوران متأخرتر نزديك مي شويم سياست بيش تر خود را به شعر نزديك و عجين مي كند و از خميرمايه هاي شعر بسياري از شاعران مي گردد .

مولوي كرد

وه هارن ، سه وزه ن ، ئاوه ن ، سه ر كاوه ن
هــــاژه ي وه فراوه ن ، شاخه ي شه تاوه ن


ساقي يه ن، باده ن ، نه سيمه ن ، باده ن
بـــــــــولبول جه ده وري گولان ئازاده ن


به زمه ن، شاديه ن ، عه يشه ن ، نيشاته ن
که يفه ن ، شوخي يه ن ، شه وقه ن ، حه ياته ن


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید