نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 03-17-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عمونوروز كلاه نمدي بر‌سر گذاشت

عمونوروز مي‌آيد با كلاه‌ نمدي، ريش و زلف حنابسته، كمرچين آبي، شلوار گشاد سرمه‌اي و گيوه ‌تخت‌ملكي.
پيرزن موسفيد هر سال روز اول بهار، صبح زود از خواب بيدار مي‌شد، قاليچه قشنگ ابريشمي را مي‌آورد توي ايوان پهن مي‌كرد و باغچه روبه‌روي ايوان را آب‌پاشي مي‌كرد. روي پيراهن تافته‌اش نيم‌تنه زري مي‌پوشيد و چارقد زري سر مي‌كرد، عود روشن مي‌كرد، منقل آتش را درست مي‌كرد، كيسه مخمل اسفند را كنار منقل مي‌گذاشت و توي كوزه قليان بلوري، چند تا برگ گل مي‌انداخت.

بعد سيني هفت‌سين را مي‌آورد روي قاليچه مي‌گذاشت. توي چند ظرف بلور، 7جور شيريني و نقل و نبات مي‌چيد و پهلوي هفت‌سين مي‌گذاشت و مي‌نشست روي قاليچه و چشم به راه عمونوروز مي‌شد.كم‌كم خوابش مي‌گرفت، چرت مي‌زد، پلك‌هايش سنگين مي‌شد، به خواب مي‌رفت و عمونوروز را خواب مي‌ديد.عمونوروز سر مي‌رسيد، نارنج هفت‌سين را برمي‌داشت، با چاقو نصف مي‌كرد. نصفش را مي‌خورد و نصف ديگرش را هم براي پيرزن مي‌گذاشت.

يك مشت اسفند از توي كيسه مخمل درمي‌آورد و روي آتش مي‌ريخت. اسفندها مي‌پريدند هوا، ترق و توروق صدا مي‌كردند و بوي اسفند در هوا مي‌پيچيد. عمونوروز چند گل آتش روي سر قليان مي‌گذاشت، قليان را چاق مي‌كرد، چند پكي به قليان مي‌زد و آن‌وقت، پا مي‌شد و مي‌رفت تا عيد را به شهر ببرد.آفتاب كم‌كم، از سر درخت‌ها پايين مي‌آمد، در حياط پهن مي‌شد، به ايوان مي‌رسيد و مي‌افتاد روي صورت پيرزن.

پيرزن از خواب مي‌پريد، چشم‌هايش را مي‌ماليد و تا نارنج نصف شده را مي‌ديد و بوي اسفند به دماغش مي‌خورد، شستش خبردار مي‌شد كه «‌اي دل غافل! ديدي باز عمونوروز آمد، عيد را آورد، سال تحويل شد و من خواب ماندم و نديدمش»!دستي به زلف‌هايش مي‌كشيد؛ «اي داد بيداد! باز هم بايد يك سال آزگار صبر كنم».و پيرزن يك سال ديگر هم صبر مي‌كرد تا زمستان به سر بيايد، عمونوروز همراه باد بهاري از راه برسد و چشم‌هاي پيرزن از ديدن عمونوروز روش شود؛ چون مي‌گويند هر كسي عمونوروز را ببيند، تا دنيا دنياست، مثل بهار، تر و تازه مي‌ماند.

هيچ‌كس نمي‌داند آخرش پيرزن توانست عمونوروز را ببيند، يا نه. شايد يك سال، موقع تحويل سال، پيرزن بيدار بماند، عمونوروز را ببيند و همراه عمونوروز عيد را به شهر ببرد.سال‌هاي كودكي پر بود از آرزوهاي بزرگ و نوروزهاي شاد؛ اصلا انگار نوروز مال بچه‌هاست. آخر قصه را هيچ كودكي در هياهوي كودكي نتوانست بداند، حتي آنكه دنبال مردي گيوه به پا و كلاه به سر توي كوچه دويد كه شايد دست عمونوروز را بگيرد، برود خانه، پيرزن قصه را پيدا كند و نوروز را به شهر ببرد.

نوروز سنت سال‌هاي دور است؛ سال‌هاي قصه و افسانه؛ همان افسانه‌اي كه عمونوروز را شاد و خندان مي‌آورد سر سفره‌ هفت‌سين. اين‌روزها جاي افسانه‌ها خالي است، جاي عمونوروز سر سفره هفت‌سين خالي مانده و هر چه عمو از توي آسمان زل مي‌زند به بچه‌ها، هيچكس سرش را بالا نمي‌برد.

آنچه ايرانيان از سال نو و نوروز در ياد دارند، سفره‌‌اي است كه با بهترين خوراكي‌ها در خانه‌ها گسترده مي‌شد و سال نو همه خانواده دور تا دور سفره مي‌نشستند تا به بركت آنچه بر سفره بود سالي پر از شادي و موفقيت را آرزو كنند.

خاطره‌هاي سال‌هاي سال حكايت از برپايي هرساله اين مراسم دارد. هرچند گاهي جنگ و قحطي و بلاياي طبيعي سبب مي‌شد تا رونق نوروز و هفت‌سين كم شود اما در گذر زمان آنچه بر جاي مانده حفظ سنتي است كه سينه به سينه از پيشينيان بر جاي مانده است.

اين تصور كه حجاري‌ها و سنگ‌نگاره‌هاي تخت‌جمشيد حكايت از نمايش سال نو و مراسم و تشريفات نوروزي دارد پرسشي است كه هاشم رضي- ايران‌شناس- اينگونه به آن پاسخ داده است: آنچه تحقيق نشان مي‌دهد، پژوهشگران در اين مورد هماهنگ نبوده و اختلاف دارند. از سوي ديگر هيچ سند و دليلي براي توجيه مستدل وجود ندارد. نه در كتيبه‌ها و نه در نوشته‌هاي مورخان و نه در آثار به‌جامانده باستاني و نه در الواح انبوه گليني كه در تخت‌جمشيد پيدا شده هيچ سندي نيست كه بتوان با تكيه بر آن سنگ‌نگاره‌هاي تخت‌جمشيد را به مراسم سال نو مربوط كرد.

او در كتاب «گاهشماري و جشن‌هاي ايران باستان» مي‌نويسد: هرچند دليلي قانع‌كننده براي جشن سال نو در آغاز بهار در دوره هخامنشيان نمي‌توان ارائه كرد، اما هرگاه از برخي نوشته‌هاي مورخان بيگانه كه درباره ايران در روزگار پارتيان گزارش‌هايي بر جاي مانده استناد شود، ممكن است پذيرفت كه جشن سال نو و نوروز در آغاز بهار برگزار مي‌شده است.

به گفته او در دوران ساسانيان، آن‌هم در اواخر اين شاهنشاهي است كه به‌طور قابل پذيرشي از نوروز و مراسم آن، به‌ويژه بر اثر ترجمه‌هاي مورخان اسلامي از نوشته‌هاي پهلوي و شروح آنان و نيز متن‌هاي متاخر پهلوي كه پس از اسلام تا سده چهارم هجري قمري نوشته شده، با نوروز و اهميت مراسم و قدمت آن آشنا مي‌شويم و آنچه مسلم است چنين سنتي شگرف و پردامنه و سرشار از بار فرهنگي و اجتماعي كه در عصر ساسانيان رواج داشت، نمي‌توانسته از نوآوري‌ها و ابداعات آنان باشد. چنين سنت‌هايي بي‌گمان داراي سوابق ممتدي در تاريخ ملي يك قوم متمدن و با فرهنگ غني چون ايرانيان بوده است.
در كتاب رضي آمده است:« دگرباره بايد به خوان نوروزي يا هفت‌سين اشاره كرد كه مهم‌ترين و نمايان‌ترين راز و رمز و كنايه و نشانه نوروز است».

حاجي‌فيروز آتش‌افروز

اين‌روزها توي خيابان‌ها حاجي‌فيروزهاي دايره به‌دست لابه‌لاي ماشين‌ها، سال نوي خوبي را آرزو مي‌كنند. مراسم استقبال از نوروز، بسيار زودتر از فرارسيدن سال نو آغاز مي‌شد و همه حاكي از بشارت رسيدن بهار، سال نو و رستاخيز بود. به استناد كتاب هاشم رضي چند روز مانده به سال نو آتش‌افروز‌ها لباس رنگ‌به‌رنگ مي‌پوشيدند و به كلاه درازشان زنگوله آويزان مي‌كردند و به رويشان صورتك مي‌زدند. يكي از آنها، دو تخته را به هم مي‌زد و مي‌خواندند:

آتش‌افروز آمده، سالي يك روز آمده
آتش‌افروز صغيرم سالي يك روز فقيرم
روده و پوده آمده، هر چي نبوده آمده

مراسم نوروز در ايران هنوز يكايك اجرا مي‌شود؛ خانه‌‌تكاني، خريد رخت و لباس نو، سمنو‌پزان، سبزه‌سبز‌كردن، هفت‌سين پهن كردن، نقل‌گفتن و آجيل‌خوردن، شب به شب از اين خانه به آن خانه رفتن پي عيدديدني. هر كس هر چقدرش را توانست انجام مي‌دهد و هر چه را نتوانست مي‌سپارد به خاطره، به آينده و گذشته.


كنار هفت‌سين
عمونوروز خبر عيد را شهر به شهر مي‌آورد، به سفره هفت‌سين همه سرك مي‌كشد، برق چشم كودكان را مي‌بيند و سال نو در شادي كودكان آغاز مي‌شود. از قديم گفته‌اند عيد مال بچه‌هاست. پاي سفره هفت‌سين جاي خيلي‌ها خالي مانده كه به سفر رفته‌اند؛ جايشان خالي است.

سال نو مبارك
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید