در دوران ساسانی واکنشی بر ضد یونان مابی (هلنیسم) شاهان اشکانی که خود را یونان پرست (فیلوهن) میخواندند آغاز شد. شاهان ساسانی، تقویت مزده یسنا را به مثابه کیش رسمی در واقع حربه معنوی تسلط خود میشمردند و کوشیدند تا آن را از انحراف «آشموغان» ( مبدعین در دین) و «بد دینان» (ملحدین) بزدایند و دین را بر پایههای سنت و احتجاج مبتنی کنند. مؤبدانی چیره دست و سخنگوی مانند ارداویرف، کرتیر، تنسر، بهنک، مهربراز، آذرپاد مارسپندان، آزاد شاد و غیره از جمله کسانی هستند که به رفورم مذاهب، گرد آوردن نصوص و احادیث و حتی تنظیم تئولوژی احتجاجی مزده یسنا و فقه زرتشتی («داتیک») همت گماشتند. مباحثات علماء زرتشتی با عیسویان مونوفیزیت و نسطوری و یعقوبی و ملحدان و مروجین فلسفه و منطق یونان و معتقدان به نظریات اندیشه وران هند و چین، آنها را وا میداشت که در جست و جوی دفاع از دین زرتشت گام از حدود اساطیر و افسانهها فراتر نهند و درباره وحدت و ثنویت، ذات و صفات آهورمزدا، مبدأ و منشأ جهان، ازلیت و قدم ماده و امثال آنها وارد بحث شوند.°
کلیسای مونوفیزیت و نسطوری مراکز پخش زبان یونانی و سریانی، فلسفه سقراط و افلاطون و ارسطو و فلوطین و منطق ارسطو بود. برخی از ایرانیان مانند نرسی که در نیمه دوم قرن پنجم میلادی میزیسته و معنی بیت اردشیری * و نظایر آنان در واقع رابط این مدارس نیم مذهبی و نیم فلسفی سریانی ( که اسکول نام داشتند) و جامعه ایرانی قرار میگرفتند. این ایرانیان مذهب مسیحی را با تکیه به فلسفه و منطق یونانی به میدان مُحاجه با مزده یسنا میکشاندند. اسناد متعددی در دست است که از گرمی بازار بحثهای ایده ئولوژیک در این دوران حکایت میکند. مثلا به روایت سریانی درباره شهیدان مسیحی در ایران، زمانی، در دوران ساسانیان، یک مبلغ مسیحی به نام گیوارگیسà در مجمعی رسمی با مغی بحث در پیوست و دین زرتشتی را به سبب پرستش آتش، دینی بت پرستانه و فرومایه خواند. مغ در پاسخ گفت ما پرسنده نفس آتش نیستیم بلکه آتش را وسیلهای برای پرستش خدای واحد ساخته ایم چنان که صلیب نزد شما چنین است. گیوارگیس این دعوی موبد را نادرست شمرد و قطعاتی چند از اوستا برخواند که حاکی از آن است که آتش به مثابه خدایی مورد نیایش قرار میگیرد. مغ گفت: اگر هم ما آتش را نماز میبریم از آن است که گوهر آتش و گوهر اورمزد یکسان است. گیوارگیس گفت آیا معنی این سخن آن است که آنچه مایه آتش است و آتش از آن میزاید، مایه اورمزد نیز هست. مغ گفت: چنین است. مسیحی گفت پس سرگین نیز مایه آتش است، آیا مایه اورمزد شما نیز هست؟ به روایت مسیحی مغ در پاسخ درماند. شک نیست که این روایت سریانی از روی تعصب و برای مجسم ساختن غلبه مبلغین مسیحی در بحث نگاشته شده ولی نموداری است از مشکلاتی که مؤبدان زرتشتی با آن رو به رو بوده اند.
پیش از خاتمه کلام درباره کیش زرتشتی مختصری نیز به اهمیت فلسفی این آئین اشاره کنیم. در مزده یسنا به ویژه عناصر دیالکتیک بدوی (یا ساده لوحانه) از هر باره شایان توجه است. اصل «همستاری»à و مقابله اضداد در این آئین، نبرد دائمی متقابلان، منظره ای، گر چه پندار آلود، از سیر واقعی طبیعت و جامعه منعکس میکند. درباره تأثیر آئین مزده یسنا در فلسفه یونان به عنوان مثال اظهار نظر با اعتبار پورداود را به نقل از « یشت ها» (صفحات 591-592 ) در مبحث مربوط به « فره وشی» یا فروهرها ذکر میکنیم. پورداود مینویسد:
«همچنین بسیار بعید به نظر میرسد که افلاطون در فلسفه خویش در تحت نفوذ یسنا نباشد و در جایی که میگوید هر یک از اجسام صورت ذهنی و معنوی موجود است، از فره فروشی بی اطلاع باشد. افلاطون میگوید نه فقط انسان و آتش و آب را به چنین صورت باطنی موجود است، بلکه نیکویی و خوبی و عدالت نیز دارای چنین صورت ذهنی است. صورت ذهنی• قالب و سرمشقÑ کلیه اشیاء موجود است و یا به عبارت دیگر صور ذهنی قالب اشیاء غیر حقیقی است و اشیاء موجود جسمانی، تقلیدی است از صورت ذهنی که قدیمی و جاودانی و غیر مرئی است. آنچه تقلیدی است از صورت ذهنی که قدیمی و جاودانی و غیر مرئی است. آنچه تقلیدی است در معرض همه قسم تغییر است. پس هر چیز را در عالم دو جزء است: جزء اولی و ایزدی، و جزء فنا پذیر. جزء ازلی مثلا روح انسانی که پیش از ترکیب جسمانی او وجود داشته و در صورتی که پاک و بی آلایش مانده باشد، دوباره به عالم علوی عروج کرده و به مقام اولی خود میرسد و به حیات ابدی پیوسته گردد. این فلسفه کاملا یادآور حکمت زرتشتی است، مگر آن که کلمه فره وشی به Idea تغییر یافته است ».
در همین زمینه باید گفت که بنا به گفته فردیناند لاسال در کتابش راجع به هراکلیت (بنا به نقل از لنین در «دفتر فلسفی» صفحه 293) این فیلسوف مفهوم° Logos و نیز پرنسیپ آتش را از اوستا اخذ کرده است. اگر تحقیقاتی انجام گیرد، روشن خواهد شد که دامنه تأثیرات بیش از این هاست.
الحاد
آئین زرتشت در دوران ساسانی با دو الحاد نیرومند، سرکش و عنود که گرچه از احکام و اساطیر خود وی نشأت گرفته بودند ولی خود دعوی جانشینی اش را داشتند رو به رو گردید: مانیگری و درست دینی مزدکیان.
چنان که روشن است نبرد طبقاتی در عرصه فکری در دورانی که ایده ئولوژی مذهبی ایده ئولوژی مسلط جامعه است، به طور عمده به صورت نبرد دین و الحاد بروز میکند و این حکم که فریدریش انگلس آن را متذکر میگردد° در نمونه کیش مانی و کیش مزدک به عیان دیده میشود. مانی پسر فدیک بنیادگزار دینی است که وی خواسته است جهان گیر باشد و از این جهت آن را به صورت التقاطی از متنوعترین دینها و عقاید در آورد. مانیگریð مانند مهر پرستی در شرق و غرب از روم تا چین بسط یافت و منشأ بروز یک رشته جریانات الحاد آمیز (الحاد پاولیکان در خاور اروپا، کاتار در ایتالیا، آلبی ژوا در فرانسه، بوگومیلف در بلغار) گردید. نفوذ کیش مانی را در قلمرو امپراطوری روم حتی مدتها پس از نابودی مانی از این جا میتوان فهمید که سنت اوگوستن یکی از متکلمین مهم مسیحی و از آباء برجسته کلیسا در قرن پنجم میلادی مجبور شد ردیهای بر مانی گری بنویسد. مانی گری کم مانده بود آئین زرتشتی را از رسمیت و سیطره بیندازد، ولی موبدان سرانجام موفق شدند بنیاد گزارش را پس از یک دادرسی عقیدتی به قصاصگاه بفرستند و از راه جبر و زور آن کیش را بر افکنند. با این حال کیش مانی دیرگاهی پایید و علاوه بر آن که به آئین مزدکی غذای فکری داد، خود مستقلا دوام آورد و مسلما در جریان فکری آزاد اندیشانه پس از اسلام موسوم به «زندقه» محتوی اساسی مانیگری است. ابن ندیم تصریح میکند که در زمان بنی امیه مانویان سربلند کردند و مسعودی عدهای از مانویان به نام زمان خود مانند ابن ابوالعوجا، حماد عجرد و یحیی بن زیاد و مطیع بن اساس را نام میبرد. در کتاب اغانی ابوالفرج اصفهانی ابن مقنع و بشاربن برد را نیز از این گروه میشمرد. مهدی خلیفه عباسی در پندگوئی به فرزندش هادی او را به نبرد شدید با مانویان اندرز میداده است. این واقعیات نشانه نفوذ عمیق کیش مانی پس از اسلام و رخنه آن در افکار زنادقه است. درباره زنادقه ما بررسی جداگانهای داریم. کیش مانی که از عرفان گنوستیک و مرتاضیت هندی انباشته و جنبه مذهبی شدید دارد از درست دینی مزدکیان به مراتب حاوی عناصر مثبت کم تری است. کیش مزدک نیز در جریانات الحاد آمیز قرنهای اولیه پس از اسلام (به ویژه خرم دینی) اثری عمیق داشته است و حربه معنوی قیام مردم ایران علیه سلطه عرب بوده است.
فلسفه به معنای اخص
با آن که در آثار مولفین پس از تسلط عرب از «فلسفه خسروانی» و «فهلویون» و «حکمت المشرقین» و «منطق المشرقین» سخن به میان آمده، ولی هنوز محتوی مشخص این مفاهیم چندان روشن نیست و ای چه بسا اشاره به مکتب یا مکاتب فلسفی به معنای خاص این کلمه نیست، بلکه با اشاره به عقاید الهیون و متکلمین زرتشتی و مانوی و مزدکی و غیره است که افکار خود را به شکل استدلالی بیان میکردند، با اشاره به کتب حکمت و منطقی است که از آغاز ساسانیان از یونانی و سریانی به پهلوی ترجمه میشده است.
صرف نظر از دوران اشکانی که طی آن دو زبان و ادب و هنر و حکمت یونان و روم در قشر اشرافی کشور رواج داشت و وسیله جلوه فروشی بود، چنان که گفته شد از آغاز دوران ساسانی و از زمان شاپور اردشیران با فلسفه سقراط و افلاطون و ارسطو آشنایی داشت. اسکولهای سریانی که به پخش مسیحیت مشغول بودند فلسفه نو افلاطونی و منطق ارسطو را نیز رواج میدادند و معنی بیت اردشیری که ذکرش گذشت از مروجان منطق ارسطو در ایران بود.
در دوران اخیر ساسانی رخنه فلسفه یونانی در کشور ما بیش تر شد. به ویژه مهاجرت هفت تن از فلاسفه مکتب آتن( که در سال 529 میلادی تعطیل شد) به ایران و مباحثات شاه ایران (خسرو کواتان معروف به انوشیروان) با آن ها، توجه ایرانیان را به مطالب مطروحه در فلسفه بیش تر جلب کرد. مورخ بیزانسی آگاثیاس از مردم شهر مورینه* مولف کتاب «سلطنت ژوستنین» که با خسرو انوشیروان معاصر بود ( 582-536 م ) در کتاب خود ( کتاب 2 بند 8 ) تصریح میکند که خسرو انوشیروان تصنیفات ارسطو و افلاطون را بسیار دوست میداشت و موبدان را گرد میآورد تا درباره تکوین جهان بحث کنند. مطالب مورد بحث بنا به تصریح آگاثیاس چنین بود: آیا عالم متناهی است یا نامتناهی، ابدیست یا حادث، یگانه است یا متکثر. بولس ایرانی که ذکرش گذشت مختصری از منطقه ارسطو را برای انوشیروان که ظاهرا به زبان سریانی آشنا بود از یونانی به سریانی ترجمه کرد و عقاید این فیلسوف را برای خسرو تشریح نمود. در این که منطقه ارسطو به پهلوی نیز ترجمه شده بود تردیدی نیست زیرا نخستین مترجم منطق ارسطو به عربی ابن مقفع است و وی به ظن قوی در ترجمه خود از ترجمه پهلوی استفاده کرده است.
نظریات سیاسی و اخلاقی
از دیر باز در ایران سخنان حکمت آمیز درباره شیوه زندگی و آمیزش، تدبیر امور کشور به صورت جملات قصار (آفوریسم) مرسوم بوده و یک رشته کارنامه و آئین نامهها و پندنامهها و اندرزنامهها و داستانهای متضمن «حکمت عملی» در دوران ساسانیان پرداخته شده است. از میان اندرزنامهها میتوان از اندرزنامه بزرگمهر بختگان و خسرو کواتان و اوشنر دانا و زرتشت آذربدان وآذرپاد مارسپندان که در دست است نام برد. در میان داستانها که تعداد آنها زیاد بود باید به ویژه از کلیله و دمنه یاد کرد. این کتاب را به صورت داستان هایی پراکنده درباره جانوران برزویه طبیب از هندوستان با خود آورد. رابطه معنوی هند و ایران در آن ایام بسیار بود و تأثیر اندیشه هندی در زندگی معنوی ایران از تأثیر یونانی نه تنها کم تر نیست بلکه به مراتب بیش تر است. شیوه اندرزنامه و کارنامه و آیین نامه نویسی در دوران پس از اسلام محفوظ ماند و ایرانیان و اعراب بدین شیوه آثار فراوانی ترتیب دادند. از روی این آثار میتوان بسیاری از دگمهای سیاسی و اخلاقی عصر ساسانیان را روشن کرد.
|