هر کس که در این سراچه بشناخت مرا
گویا که درون میکده یافت مرا
و آن کس که به سعی خود مرا یافته است
چون جام شرابی است که او خواسته است
آن کس که چنین خواسته در گوش کند
باید که شراب عشق من نوش کند
گر حلقه عشق من به دست اندازی
من نیز کنم ز عشق رخت غمازی
گر از طرب عشق کسی برخیزم
باید به بهای وصل خونش ریزم
آن کس که ز فرط عشق گیرم جانش
باید که ز جان خود دهم تاوانش
گر در طلبم حسن تو شعری گفتی
امید نگه دار که در عشق من افتی