
03-25-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: Tehran
نوشته ها: 4,838
سپاسها: : 1,717
2,520 سپاس در 663 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
طبیعت در هنر موسیقی (بخش دوم)
طبیعت در هنر موسیقی (بخش دوم)
پیوند فلاسفه و موسیقیدانان ایرانی - اسلامی با نظریات یونانیان
گام فیثاغورثی در موسیقی، که بر "نظریهی اعداد" و چرخه فواصل پنجم استوار بود و از دیر باز و پیش از یونانیان در بین النهرین و چین شناخته شده بود، به دنیای اسلام راه یافت. (در تاثیر پذیری فیثاغورثیان از هندسه و حساب سومری و نیز تاثیر پذیری افلاطون از این حساب و هندسه و همچنین قدسی انگاشتن عدد نزد فیثاغورث و فیثاغورثیان شکی وجود ندارد. در مورد نقش سومریان در تبیین فواصل موسیقایی می توان به: یک و دومراجعه نمود.)
در ایران٬ خراسانیان در گسترش و تکمیل این گام توفیقهایی نیز حاصل کرده بودند. از آنجا که اسلام مرزهای نژادی را به رسمیت نمیشناخت، ویژگیهای موسیقایی خاصّ ایرانیان و اعراب آشکارا در شهرها مورد اقبال واقع شد. به سبب وجود همین خصیصههای ملّی بود که به زودی دریافتند باید به تعیین و تثبیت نوعی نظام و روش موسیقایی یگانه بپردازند، و این نیاز را "ابنمِسجح" (متوفّی به سال قمری97/715میلادی) پاسخ داد.
ابنمسجح که در سوریه و ایران به مسافرت پرداخته و از نوازندگان و خنیاگران و هم از نظریهپردازان موسیقی درس هایی آموخته بود؛ توانست نظامی را در زمینهی نظریهی موسیقی پیافکند و روشی را برای اجرای موسیقی به دست دهد که در سرتاسر سرزمینهای عربی زبان بتوان از آن در رفع مشکل موجود بهره جست. در این میان برخی از ویژگیهای مختصّ ملّیتها نیز به درون گام فیثاغوری راه یافته بود؛ از آن جمله سوم خنثی یعنی فاصلهای میان سوم بزرگ و سوم کوچک؛ و این فاصله به نام زلزل (175 قمری /715 میلادی) معرفی گردید.
در نیمههای قرن سوم جهانی تازه بر روی کسانی چهره گشود که به آن دسته از علوم علاقه داشتند که به Quadrivium یا "علوم ریاضیه"مشهور بود و خود نظریهی موسیقی را هم در برمیگرفت. در «بیتالحکمهی» بغداد کسانی حضور داشتند که آثار نویسندگان بزرگ یونانی در زمینهی موسیقی را به عربی برگردانده بودند، از جمله آثار ارسطو و اریستوکسنوس و بطلمیوس و ... نخستین کسی که از این علوم تازه منفعت جست کندی ٬ فیلسوف عرب (متوفّی در حدود 260قمری/873 میلادی) بود، و از میان آثار فراوان او در این زمینه سه یا چهار عدد به دست ما رسیده است. کندی تمامی حوزهی علم موسیقی را در همین آثار موجودش درنَوردیده است.
کندی موسیقی را همانند یونانیان شاخه ای از ریاضی می دانست و از طرفی آن را به منزلهی دارویی میدید که پزشکان در کار درمان به کار می رفت. از دید کندی هر نغمهای (= نتی) در عود با هر مقام و لحن و ضرب و عاطفهای پیوند خورده، و اینها، به نوبهی خود، با سیارات و فصول و عناصر و طبایع و رنگها و بوها در هم می آمیزند.
او در شرح مبسوطی که از عود دارد - «اشیاء چهارگانه» را بر همهی چیزهای دیگر غلبه داده است، به طوری که از دید اوچهار زه وجود دارد و الحان چهارتایی اند و پردهها چهار عددند و زهها از پایین به بالا چهارلا و سه لا و دو لا و یک لایند. کندی اثری پدید آورده بود موسوم به "رسالة فی قسمة القانون" ، و این اثر به احتمال میتواند شرحی بر بخش قانون "Sectio Canonis" اثر اقلیدس باشد، چرا که ما میدانیم کندی با اثر اخیر از آن اقلیدس آشنا بوده است.
پیروان او، یعنی "اخوان الصّفا "(قرن چهارم / دهم)، در بیشتر چیزها ازنظریات فیثاغورثی او پیروی میکردند، ولی زهها را به ترکیب مرکب از 64 رشته و 48 رشته و 36 رشته و 27 رشته میدانستند. اینان به هر مقام لحنی و ضربی تأثیری خاص نسبت میدادند، و این عقیدهای بود که تا قرن چهاردهم / بیستم در سرتاسر سرزمینهای اسلامی رواج و رونق داشت. اخوان الصفا در اکثر رسائل خود به افلاکی بودن موسیبقی و تاثیرات آن پرداخته اند.
"فارابی" به عنوان یک نظریهپرداز موسیقی ٬ برعلوم ریاضی و فیزیک احاطهی کامل داشت. لذا برای ورود به علم نظری از هر لحاظ مجهّز بود. گرچه علم خود را به یونانیان مدیون بود، ولی خطاهای آنان را در زمینه موسیقی افلاک تکرار نکرد. تحلیلی که او از تأثیر موسیقی به دست میدهد، هم یونانیان را وهم کندی را به کلّی پشت سر مینهد، همانگونه که از فیلسوفی طبیعی چون او چنین انتظاری هم میرود.
"ابنسینا" (متوفّی به سال 428/1037) در کتاب پرخواننده و پرنفوذ خود موسوم به "شفا" فصلی را به موسیقی اختصاص داد. ابنسینا نیز، همانند فارابی، از رؤیای « هماهنگی افلاک » فراتر رفت و به بررسی هنر موسیقی به تنهایی و به ذات خود همّت گماشت، هنری که همهی ما به تجربه میدانیم که در بیشتر اوقات میتواند درمان غمهای کشنده باشد. بینش ابنسینا در زمینهی نظریهی موسیقی با بینش فارابی تفاوت دارد، و این به این دلیل بود که اجرای موسیقی در بخارا و همدان و اصفهان با اجرای آن در سوریه به کلّی فرق داشت.
با ظهور" ابن هیثم "(متوفّی به سال 430/1039) ما به اثری چون "شرح قانون اقلیدس" راه میبریم، آن هم به همراه اثری دیگر چون "مقالة فی شرح الارمونیقی" . این اثر به احتمال با مقدمه بر هارمونیک" Introductio Harmonica" نوشتهی "کلئونیدس Cleonides " یکی است. "رسالة فی تأثیرات اللحون الموسیقیه فی النّفوس الحیوانیه" اثر دیگری از ابنهیثم بود که به بررسی انبوه بیشمار پدیدههایی میپرداخته که اذهان ملّتهای مسلمان را طّی ادوار متوالی به خود سرگرم میداشته است - پدیدههایی از این شمار که گامهای اشتران را میتوان به قدرت موسیقی تندتر و یا کندتر کرد، و اسبان را میتوان با جادوی موسیقی به آب خوردن واداشت، و خزندگان را میتوان جادو کرد و بر جای میخکوب نمود، و پرندگان را میتوان به نیروی آن به دام افکند.
در رسالهای به عنوان "فائدة فی ترتیب الانغام علی الایام و البروج "که نویسندهی آن شناخته نیست ٬ هنوز هم همان تفکر دیرپای کهن دربارهی تأثیر افلاک همچنان به قوّت خود برجاست، و این واقعیت از لابهلای صفحات اثری دیگر نیز به نام "رسالة فی علم الانغام" نوشتهی "شهابالدّین اعجمی" (قرن نهم / پانزدهم) آشکارا به چشم میخورد.
در رساله های موسیقی دوران صفوی مانند "بهجت الروح" اثر "عبدالمومن فرزند صفی الدین گرگانی "می توان ارتباط موسیقی با نجوم ٬ خواص درمانی موسیقی ٬ زمان نواختن و خواندن موسیقی در اوقات شبانه روز ٬ برگرفتن آهنگها از صدای حیوانات ٬ جنبه های اسطوره ای و نمادین موسیقی و تاثیر سنت های سامی ( در نسبت موسیقی به پیامبران ) سنتهای هند و ایرانی ( در ارتباط مقامات به افلاک ) و سنتهای یونانی را همچنان مشاهده نمود. در بارۀ اهمیت این متن، ادوارد براون در جلد دوم تاریخ ادبیات ایران میگوید: «موجزترین رساله در بارۀ موسیقى ایرانى است». در بارۀ تاریخ نگارش رساله، نویسندهاش نسب خود را به سدۀ دوازده میلادی میرساند و امّا "هنری جرج فارمر" اعتقاد دارد که رساله باید مربوط به عصر صفویان در سدۀ ۱۶ یا اوایل سدۀ ۱۷میلادی باشد. گرچه جمله شاعران و یا موسیقیدانانی که “بهجت الروح” از آنان یاد میکند از سدۀ سیزده میلادى فراتر نزیستهاند و دیگر اینکه از موسیقىدانان سرشناس دوران صفوى یاد نمیکند.
از آنچه در متن این رساله آمده است می توان به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره نمود:
بر ارباب فهم و ذکاء روشن باشد که چون علم موسیقى را از روی کواکب سبعۀ سیاره و عناصر اربعه برداشتهاند، پس واجب است که به مقتضای طبیعت هر طایفه پردهای بخواند که نسبت به طبیعت آن طایفه داشته باشد:
• در خدمت درویشان: نوروز عرب و رهاوی و زنگوله.
• در خدمت ترکان: حجاز و عجم و نوروز اصل و رکب و ایکیات.
• در خدمت اهل علم: عراق و سهگاه و نشابورک.
• در خدمت پادشاهان: حسینى و عشاق و بستهنگار و زابل و اوج.
• در نزد هندویان: همایون و نهفت و زنگوله خوانند.
• و در پیش گیلانیان: دوگاه صرف و حسینى خوانند.
و همچنین : • وقت طلوع آفتاب: دو گاه و حسینى و سهگاه خواند.
• و در وقت اضحی: مبرقع و چهارگاه و پنجگاه و نیریز خوانند.
• و در وقت ظهر: دوگاه و نهاوندک و ماهور و کردانیه و عّزال خواند.
• درفصل بهار چون طبیعت گرم و تر است و آفتاب در برج حمل و ثور و جوزا است، در این فصل میباید که نغمات چند بنماید که دلیل این فصل باشد، چون عراق و مخالف و مایه و کردانیه و سلمک و شهناز و عجم و نوروزالاصل و رکب و بیاتى خوانند که طبایع پردههای مذکور منسوب است به باد و مزاج باد به اینها نیکو مناسبت دارد. همچنین نکات دیگری از جمله ارتباط موسیقی با عناصر یا طبایع چهار گانه مانند آب ٬ باد٬آتش و خاک مد نظر حکما و موسیقیدانان مسلمان بوده است. در نهایت می توان نتیجه گرفت که در فرهنگ اسلامی رابطه موسیقی با نظام کیهانی همانند فرهنگهای کهن همچنان متجلی بوده ولی امروزه موسیقیدانان تقریبا به هیچ وجه به این عقاید دلبستگی ندارند چراکه جلوه های نمادین کیهانی در فرهنگ موسیقایی ایران وجود ندارند.
بخش دوم
صدای ستارگان و سیارات
نظرات کپلر درباره موسیقی افلاک در ابتدای مقاله ذکر گردید . با اینحال در عصر حاضر و سال 2006 فردی بنام Greg Fox با تبدیل زمان تناوب مداری سیارات به محدوده فرکانسی قابل شنوایی توانست به تجسمی از موسیقی افلاک دست یابد. Sir Arthur Eddington 1882-1944 فیزیکدان انگلیسی و نویسنده کتاب "ساختار داخلی ستارگان"
"The Internal Constitution of the Stars" اعتقاد دارد که صدای ستارگان تنها راه پی بردن به ساختار داخلی ضربان دار آنها می باشد. این روش کاملا شبیه به تفسیر امواج لرزه ای بر روی زمین است که ساختار درونی آن را آشکار نمود. دانش اندازه گیری طول موج ارتعاش ستارگان را "Helioseismology "نامند.با توجه به آنکه این امواج دارای طول موج بین ستاره ای اند ٬ با میلیونها بار فشرده کردن آنها می توان آن را شنید. ستارگان مختلف اصوات مختلف دارند. بشنوید صدای:
1- ستاره alpha Centauri
2- ستاره خورشید
3- ستاره xi Hydrae
4- ستاره GD 358
5- موسیقی بر اساس این اصوات
ساختار گازی شکل ستارگان قابلیت تولید امواج ارتعاشی ایستاده در درون خود را دارد. این امواج باعث انبساط و انقباض ستاره و در نهایت تغییر رنگ آن می شود. با اندازه گیری میزان سرعت انبساط و انقباض آنها که تعداد آنها در واحد دقیقه یا سال اندازه گیری می شود می توان طول موج را اندازه گیری نمود. به این ترتیب بم ترین صدای ستارگان حدود 15 اکتاو پایین تر از A=440Hz است. ارتفاع صدای ستاره به دما ٬اندازه ٬ چگالی مواد و جریانات آشفته درونی موجود در آن بستگی دارد.
با تغییر سن ستاره صدای آن هم تغییر می کند. در مورد ساختار صدای حاصله از ارتعاشات ستارگان لازم به ذکر است که طیف صدا هیچ مولفه هارمونیکی را نشان نمی دهد ٬ به این ترتیب صدای آن ها غیر هارمونیک است. صدای حاصل از ارتعاش میدان های اطراف سیارگان را نیز می توان شنید.
نتیجه
همچنانکه ذکر شد تفکر افلاکی موسیقی دارای قدمتی طولانی در تاریخ است و امروزه کاربردی متافیزیکی دارد. شاید در آینده این قضیه اثبات علمی گردد. از طرفی تاثیرات طبیعی و فوق طبیعی موسیقی در ایجاد حالات روحی و روانی خاص غیر قابل انکار است. ناحیه موسیقی در مغز واقع در لب گیجگاهی٬ مرکز فعالیت های گفتاری – دیدگانی و حافظه انسانی قرار دارد و در سمت راست این لب شیار سیلوین مشاهده می شود که با تحریک الکتریکی آن احساس احساس خروج از بدن و مشاهده پدیده های مرگ موقت رخ می دهد. جراح مغز معروف، Wilder Penfield در این مورد تحقیقات ارزشمندی انجام داده است. بنابراین نزدیکی مرکز موسیقی به شیار سیلوین می تواند تاثیرات متافیزیکی موسیقی را توجیه نماید.
مروزه تاثیر موسیقی بر گیاهان٬ حیوانات٬ نقش آن در درمان بیماریها ی مختلف به گونه ای علمی اثبات گردیده است. بدیهی است از آنجائیکه موسیقی سطوح فرکانسی مختلفی را تولید می کند می تواند با سطوح فرکانسی افراد (امواج الکتریکی مغزو...) رزونانس ایجاد نماید.
اما موسیقی ستاره ای مقوله دیگری است که در اصل پدیده ای ثانوی است ٬ یعنی محصول فشرده سازی ارتعاشات ناشی از انبساط و انقباض ستاره می باشد. بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که فرکانس مرتبط با این صدای ثانوی یا ریتم موجود در آن مبین شباهت با سازی خاص باشد. بسیاری از اصوات در طبیعت و مصنوعات بشری وجود دارند که دارای الگویی ملودیک و ریتمیک اند یا به عبارتی موسیقاییند .
آیا تابحال صدای ریتمیک و موزون کنتورهای گاز و دستگاههای فتوکپی و ... را شنیده اید؟ ریتم آن ها را با کدامین ستاره یا سازمطابقت دهیم؟ نکند آنها نیز مرتبط با فلان ستاره از فلان بازوی فلان کهکشانند که 100هزار میلیارد سال نوری با ما فاصله دارد؟
اما در مورد تاثیر ستارگان در ساختار فواصل موسیقی ایرانی٬ اگر کپلر ایرانی بود و اینکار را میکرد شاید می توانستیم آن را قبول کنیم ولی مدرکی در مورد انجام اینکار توسط علمای ایرانی-اسلامی در دست نیست٬ اگر مجید کیانی رکی دارد لطفا آن را ذکر فرماید. مهمترین مشکل در این مورد٬ عدم شفافیت نظرات ایشان در مورد تبیین ساختار فواصل است.
وی در مصاحبه خود با محسن شهرنازدار (چاپ نشر نی ، 1383) در مورد ساختار فواصل موسیقی سنتی (به عنوان موضوعی "لدنی" و "شهودی" و "باطنی" که با معیار های علم غربی نمی توان آن را مورد تجزیه و تحلیل غربی قرار داد ، ص 65) یکبار اعلام می فرمایند که تثبیت فواصل ضرورتی ندارد (ص 82) و در جای دیگر می فرمایند که فارابی نسبت هایی را از زمان ساسانیان ارائه داده که ما هم استفاده میکنیم و در نهایت آنها در دانش آکوستیک از ما جلوتر بوده اند و هندسه و ریاضی ابزارشان بوده است (ص 108).
در متن خبر کنسرت پژوهشی "طبیعت در هنر موسیقی" نیز آمده است که ایشان گفته اند نسبت ابعاد گام طبیعی در موسیقی دستگاهی از 8/9 تا8/16 است و تمام گوشه های موسیقی دستگاهی بر اساس گام های طبیعی استوار است. حال سئوال این است که اصولا در این موسیقی لدنی و شهودی و باطنی که Science غربی درآن راهی ندارد٬"اصولا آیا بحث فاصله و اندازه گیری آن جایی دارد که آقای کیانی یکبار انکار و بار دیگر بار سعی در تعریف اشل صوتی برای موسیقی دستگاهی ایران نموده اند؟"
ایشان در جای دیگری عنوان می کند صدای ساز تحت کوک دیاپازون٬ نامناسب و در صورت تغییر کوک دیاپازون صدای خوب و بازی دارد (ص75) و این مطلب را به ساختار چوب ارتباط می دهد که مطلبی درست است و علاوه بر آن ساختار هندسی ساز و شرایط فیزیکی دیگر در این امر دخیل است. باز همان Science غربی که در موسیقی ایرانی راهی ندارد علت این امر را بررسی نموده است! William A. Sethares در تحقیق خود پیرامون ارتباط جنس صدای ساز و سیستم کوکی که می پذیرد به این مطلب اشاره نموده است و کتابی تحت عنوان Tuning, Timbre ,Spectrum ,Scale: Overview نگاشته است.
وی در جای دیگر (ص72) عنوان کرده است که سازهای موسیقی صدای خود را از طبیعت آن منطقه می گیرند. مثلا سازهای ایران که دارای آفتابی درخشان است٬ صدایی زنگ دار و درخشان دارند (البته صدای زنگ دار و درخشان از دید آکوستیک قابل توصیف است). ایشان در همانجا صحت این فرض خود را زیر سئوال برده اند.( در این جا باید گفت که مثلا در آفریقا نیز که همان آفتاب درخشان را دارند٬ زیلوفون چوبی را داریم که اصلا زنگ درخشانی در صدایش وجود ندارد.) علی رغم تمام نظرات موجود٬ نگارنده اعتقاد دارد با حفظ و گرامی داشتن سنت موسیقایی، علم به مفهوم غربی آن باید به عنوان یک ابزارتجربی و نه هدف در تحقیق موسیقی ایران (از همه نوعش) و بدون تعصب خاصی به کار رود تا بلکه بتوان جوابی شفاف و قابل آزمایش برای بسیاری از سئوالات در ذهن پیدا نمود.
در انتها از دوست عزیزم آقای مهندس علیرضا غفاری در باز خوانی این نوشتار و اصلاح آن تشکر می کنم.
منابع:
• isna.ir
• en.wikipedia.org
• people.timezone.com
• en.wikipedia.org
• windows.ucar.edu
• konkoly.hu
• windows.ucar.edu
• iptra.ir
• body-mind.com
• en.wikipedia.org
• skyscript.co.uk
• 240edo.googlepages.com
• fravahr.org
• adreampuppet.blogspot.com
• آلک رابرتسون – دنیس استیونس ٬ تاریخ جامع موسیقی ٬ جلد اول ترجمه بهزاد باشی ٬ انتشارات آگاه ٬ 1369
• گفتگو با مجید کیانی درباره موسیقی ایران٬ نشر نی ٬ 1383
• حسن بلخاری ٬ نسبت اسطوره و موسیقی و فلسفه ٬ مجموعه مقالات همایش بیت المللی صفی الدین ارموی ٬ انتشارات فرهنگستان هنر٬ 1384
• هومان اسعدی ٬ نکاتی درباره یک رساله ی موسیقی صفوی : بهجت الروح٬ فصلنامه ماهور٬سال هفتم٬ شماره 26
• محمد تقی مسعودیه ٬ مبانی اتنوموزیکولوژی ٬ انتشارات سروش ٬ 1365
• آلن بلک وود ٬ موسیقی در شبه قاره هند ٬ ترجمه فرهاد آذرین ٬ فصلنامه ماهور٬سال اول٬ شماره 4
• ژان دورینگ ٬ سنت و تحول در موسیقی ایران ٬ ترجمه سودابه فضائلی ٬ انتشارات توس ٬ 1383
__________________
and the roads becomes my bride
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|