نمایش پست تنها
  #264  
قدیمی 03-25-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یک دنیا حرف برای تو دارم ،
یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته.
با منی ، هر جا و اینک آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام باشی!

دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ،
مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.

من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی های شبانه ات،‌
کنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...

دلم گرفته، دلم سخت در سینه گرفته، با تمام وجود تو را می خوانم ؛
از تو چیزی نمی خواهم جز دریای بی ساحل وجودت را،
جز دستهای مهربانت را، جز نگاه آرامت را که دیرزمانی است
در سیل باد بی وفای زمانه گم کرده ام.

هر شب حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم،
وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ،
چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی
پلک های بسته ام حک کنم ، اما باز هم جای تو خالی است... .

شاید اگر جای تو بودم ؛ کمی، فقط کمی برای مرگ تدریجی
نیلوفرهای خاطره اشک می ریختم ، شاید اگر جای تو بودم ؛
طاقت دیدن چشم های خیره و خسته ات را نداشتم، شاید اگر جای تو بودم؛
بلور بغضم را با تلنگری آسان می شکستم تا بدانی، تا بدانی که چقدر دوستت دارم... .

روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای خداحافظی
را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم!
این بار به دیدنت آمده ام ، برایت گلاب آورده ام ،
دستهایم تنها سنگ سردِ خانه ات را احساس می کنند
اما بدان یاس های سپید احساسمان هنوز گرم گرم اند

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید